
قدسی مشهدی
شمارهٔ ۱۰۲
۱
خرم دلی که در خم زلف تو جا گرفت
آسوده آنکه خانه به کوی بلا گرفت
۲
خاک درت ز رشک نهفتم به آب چشم
تا چشم غیر، روشنی از توتیا گرفت
۳
تیر تو سر فرود نیارد به هیچ صید
مرغ دلم خدنگ ترا در هوا گرفت
۴
خلقی اسیر تهمت و من مجرم وفا
در قید او نماند کسی، تا مرا گرفت
تصاویر و صوت

نظرات