قدسی مشهدی

قدسی مشهدی

شمارهٔ ۳۰۸

۱

گیرم ز دل به بادیه غم، سراغ خویش

باشد چو آفتاب، دلیلم چراغ خویش

۲

بلبل شود ملول، چو گل بو کند کسی

در باغ ازان چه غنچه بگیرم دماغ خویش

۳

در باغ، ما و لاله ز یک خاک رسته‌ایم

هرگز نیفکنیم سیاهی ز داغ خویش

۴

از داغ دل، ز شکوه ببندد دهان خود

گر لاله را بریم به گلگشت باغ خویش

۵

بوی می‌ام ز خویش برد، می چه حاجت است

چون لاله بشکنم به نسیمی ایاغ خویش

تصاویر و صوت

نظرات