
قدسی مشهدی
شمارهٔ ۳۹۱
۱
زبان گداختم و راز عشق سر کردم
فتیله را چو فکندم، چراغ برکردم
۲
یکیست چشم و قدم در رهش، وگرنه چرا
شکستم آبله پای و دیده تر کردم؟
۳
غم ندامت مرغ چمن ز من پرسید
که عمر در سر افغان بیاثر کردم
۴
به دل جفای تو چندان که بیشتر دیدم
به سینه مهر و وفای تو بیشتر کردم
۵
نظر به روی گل و لالهام دریغ آید
ز دیدهای که به روی بتان نظر کردم
۶
کباب سوخته قدسی نمیدهد خوناب
علاج خون دل از آتش جگر کردم
نظرات