
حافظ
غزل شمارهٔ ۲۱۸
۱
در ازل هر کو به فیضِ دولت ارزانی بُوَد
تا ابد جامِ مرادش همدمِ جانی بُوَد
۲
من همان ساعت که از مِی خواستم شد توبه کار
گفتم این شاخ ار دهد باری، پشیمانی بُوَد
۳
خود گرفتم کَافکَنَم سجاده چون سوسن به دوش
همچو گُل بر خِرقه رنگِ مِی مسلمانی بُوَد
۴
بی چراغِ جام در خلوت نمییارم نشست
زان که کُنجِ اهلِ دل باید که نورانی بُوَد
۵
همتِ عالی طلب جامِ مُرَصَّع گو مباش
رند را آبِ عِنَب یاقوتِ رُمّانی بُوَد
۶
گرچه بیسامان نماید کارِ ما، سهلش مبین
کاندر این کشور گدایی، رَشکِ سلطانی بُوَد
۷
نیک نامی خواهی ای دل با بَدان صحبت مدار
خودپسندی جانِ من بُرهانِ نادانی بُوَد
۸
مجلسِ اُنس و بهار و بحثِ شعر اندر میان
نَستَدَن جامِ مِی از جانان گران جانی بُوَد
۹
دی عزیزی گفت حافظ میخورد پنهان شراب
ای عزیزِ من! نه عیب آن بِه که پنهانی بود؟
تصاویر و صوت











نظرات
علی
عارف
احد محمودی
حجت
روفیا
نورا
امین
فرخ مردان
حسین صابری
نیکومنش
تماشاگه راز
آرش
ونکی
میثم
برگ بی برگی
پاسخ به آن عزیز که تهمت شراب خواری پنهانی به حافظ میزند ، میفرماید آری این عیبی نیست که انسان شراب خورد اما بهتر است این شراب پنهانی نوشیده شود و این پیام پنهانی نوشیدن می ایزدی را در رابطه و همان دلیلی که در بیت هفتم بیان کرده است می آورد . در این رابطه حافظ و عرفای بزرگ دیگر بسیار تاکید کرده اند که اهمیت مطلب را میرساند و باید می معرفت را مخفیانه و دور از نظر و قضاوت دیگران نوشید . یعنی که هرگونه کار معنوی سالک بخصوص در آغاز کار باید از چشم دیگران پنهان بماند در غیر اینصورت به دلایل گوناگون امکان بازگشت سالک از راه معنوی وجود دارد ، حافظ در جایی دیگر میفرماید: بیا تا در می صافی، راز دهر بنمایم به شرط آنکه ننمایی به کج طبعان دل کورش
SAMUEL
در سکوت
فاطمه یاوری
Mahmood Shams
مهدی اسماعیلی رخ
دکتر صحافیان