
حافظ
غزل شمارهٔ ۳۴۵
۱
بی تو ای سروِ روان، با گل و گلشن چه کنم؟
زلفِ سنبل چه کشَم عارضِ سوسن چه کنم؟
۲
آه کز طعنهٔ بدخواه ندیدم رویت
نیست چون آینهام روی ز آهن، چه کنم؟
۳
برو ای ناصِح و بر دردکشان خرده مگیر
کارفرمایِ قَدَر میکند این، من چه کنم؟
۴
برقِ غیرت چو چُنین میجَهَد از مَکمَنِ غیب
تو بفرما که منِ سوخته خرمن چه کنم؟
۵
شاهِ تُرکان چو پسندید و به چاهم انداخت
دستگیر ار نشود لطفِ تَهَمتَن چه کنم؟
۶
مددی گر به چراغی نکند آتشِ طور
چارهٔ تیرهشبِ وادی ایمن چه کنم؟
۷
حافظا خُلدِبَرین خانهٔ موروثِ من است
اندر این منزلِ ویرانه نشیمن چه کنم؟
تصاویر و صوت












نظرات
بزرگمهر وزیری
علی
میثم
سیدعلی ساقی
قاسم
محسن
احمد
احمد
احمد
عاطفه
پوریا
تماشاگه راز
تماشاگه راز
ایوب
برگ بی برگی
پاسخ میدهد مشیتِ خداوندی که صاحب(کارفرمای) قضا و قدر است بر این قرار گرفته که او و عاشقان از راهِ دریافت می خرد و هشیاری به دیدار روی آن سرو روان نایل شوند. یعنی در اختیار او نیست که ترک میگساری کند، در بیتی دیگر میفرماید؛ " حافظ به خود نپوشید این خرقه مِی آلود / ای شیخِ پاکدامن معذور دار ما را" در واقع حافظ راهکارِ زدودن هرچه سریعترِ زنگهایِ آهنِ روی را بوسیله دریافتِ میِ خرد و معرفت الهی به انسان می آموزد، راهکارِ ناصح و زاهد اگر هم به سرانجام رسد عمر نوح را طلب میکند . برقِ غیرت چو چنین می جهد از مَکمَنِ غیب تو بفرما که من سوخته خرمن چه کنم خداوند نسبت به عاشق شدن انسانِ به هرچه غیر از او ست غیرت داشته و آن چیز را غریبه میداند، پس برقِ غیرتِ حضرتش از عالم امکان (غیب) به آن چیزی که انسان به آن عاشق شده و در مرکز یا دلِ خود قرار می دهد آتش زده و آنرا خاکستر میکند، آن چیزها به قدری زیاد هستند که خرمنی بزرگ و خشکیده را در ذهن انسان تشکیل میدهند اما برقِ غیرت که ناشی از لطف و عنایت حق تعالی ست از طریق مکمنِ غیب یا سببها و دلایل عقلیِ کاینات و نه بصورتِ معجزه همه را آتش زده و نابود میکند مگر آنکه انسان آن چیزها و خرمن را در حاشیه و خداوند یا عشق را در اولویت و مرکزِ خود قرار داده و از چیزها برای رسیدن به منظورِ اصلیِ حضور در این جهان بهره ببرد. حافظ از خداوند میخواهد تا پس از سوختنِ خرمنِ ذهنِ او یا انسان عاشق به او بفرماید که چه کند و مرحله یا منزلِ بعدی سلوک معنوی چیست . شاهِ ترکان چو پسندید و به چاهم انداخت دستگیر ار نشود لطف تهمتن چه کنم منظور از شاهِ ترکانِ زیبا روی معشوقِ ازلیست که ویژگیهایِ انسانی را که خود خلق نموده است می شناسد و او را بخاطر همین خصوصیاتِ منحصر بفرد ست که بنا به گفتهی قرآن او را بر بسیاری از مخلوقات برتری داده و بمنظوری خاص بر گزیده است تا ابتدا او را بدسیله برادرانِ یوسف یعنی اطرافیانش به چاه ذهن انداخته و سپس میزانِ پهلوانی ( تهمتنی) و خلوصِ وی را برای رهایی از چاه و دیدار روی حضرتش سنجیده و بیازماید، خداوند همین مضمون را به شکلی دیگر در سوره مریم بیان فرموده که همه انسانها ابتدا به جهنم (چاه ذهن ) وارد و سپس برخی از آنان از آن عبور کرده و به بهشت وارد خواهند شد و برخی تا ابد در آن جهنم جاودانند ، مفسران چاهِ ذهن را که سراسر رنج و درد است همان جهنم می دانند و حافظ نیز میفرماید وقتی که انسان گرفتار در این چاه از پهلوانی و تهمتنِ خود طلبِ لطف و استمداد کند میتواند با کار معنوی و ثبات و پایداری در این راه از این چاه یا جهنم خود را رها کرده و واردِ بهشت امنیت و آرامش ابدی گردد اما اگر تهمتنِ وجودِ او دستگیرِ وی نگردد چه راه چاره دیگری برای انسان برجای میماند ؟ در واقع هیچ . مددی گر به چراغی نکند آتش طور چاره تیره شب وادی ایمن چه کنم آتشِ طور نمادِ نور و انرژیِ خداوند یا زندگیست که بر موسی ظاهر شد و مانندِ چراغی راهنمای وی گردید تا با فرو پاشیِ کوهِ ذهنش به وادیِ ایمن یا سرزمین امن یکتاییِ خداوند وارد شود، حافظ نیز از خداوند میخواهد تا همان نورِ خود را به او و همه عاشقانش بنماید تا چاره ساز و راهنمای آنان شود برای ورود به وادیِ ایمن یا سرزمینِ یکتایی و یگانگی یا همان بهشتِ آرامش و قرارگاهِ انسان. حافظ میفرماید اگر خداوند این استمداد را برای رهایی انسان از تاریکی شب یا همان چاه ذهن قبول نکند پس انسان چه چاره دیگری میتواند بیندیشد ؟ و بنظر میرسد
پاسخ این سوال نیز همان هیچ باشد . حافظا خلد برین خانه موروث من است اندر این منزل ویرانه نشیمن چه کنم حافظ میفرماید این وادیِ امن یا بهشت برین که ذکرِ آن در بیتِ قبل رفت خانه موروثی انسان است ، خلدِ برینِ حافظ تفاوت اساسی با بهشتِ موعود با توصیف های هماهنگ با ذهن و رویاهای انسان داشته و حافظ زمانی به امنیتِ مورد نظر دست خواهد یافت که بطورِ کامل با اصل خدایی خود به وحدت رسیده و یکی شود یا بقولِ مولانا آن یک لا پیراهن نازک نیز از میان برداشته شود ، حافظ و عرفایِ بزرگ این یگانگی را خلد برین و بهشت جاودان می دانند و خانه ابدی، پس چرا باید در این منزلِ ویرانه یا چاهِ ذهن بنشینند؟ آقای سید علی ساقیِ بزرگوار به زیبایی تفاوت منزل که استراحتگاهی ست موقت برای ادامه سفر با خانه که اقامتگاه دایمی انسان است را توضیح داده اند که جای سپاس فراوان دارد .
اسماء
در سکوت
مبتدی۷۶
گلی آریان
وکیل