
حافظ
غزل شمارهٔ ۴۱۲
۱
مرا چشمیست خونافشان ز دست آن کمانابرو
جهان بس فتنه خواهد دید از آن چشم و از آن ابرو
۲
غلام چشم آن ترکم که در خواب خوش مستی
نگارین گلشنش روی است و مشکین سایبان ابرو
۳
هلالی شد تنم زین غم که با طغرای ابرویش
که باشد مه که بنماید ز طاق آسمان ابرو؟
۴
رقیبان غافل و ما را از آن چشم و جبین هر دم
هزاران گونه پیغام است و حاجب در میانْ ابرو
۵
روان گوشهگیران را جبینش طرفه گلزاریست
که بر طرف سمنزارش همیگردد چمان ابرو
۶
دگر حور و پری را کس نگوید با چنین حسنی
که این را این چنین چشم است و آن را آن چنان ابرو
۷
تو کافردل نمیبندی نقاب زلف و میترسم
که محرابم بگرداند خم آن دلستان ابرو
۸
اگر چه مرغ زیرک بود حافظ در هواداری
به تیر غمزه صیدش کرد چشم آن کمانابرو
تصاویر و صوت







نظرات
۲nafar
نجمه
علی
محمدرضا موسوی مقدم
کسرا
saeed newton
امین
آیمان
Me
علی
دکتررضایی
فلوریست
پدرام
سعید
رضا
فرخ مردان
Ben Omar
سینا
محمدجواد محمدی نیا
علی
بابک توجه
پدرام
پدرام
صادق
رضا
علی سهرابی
علی
عباسی - فسا
کریم
کریم
علی
رضا س
محمد
علیرضاشجاع زاده فسا
رضا س
برگ بی برگی
علی باقریه
پری
مهدی
سامان
عباس
سارای
پرواز
taniya
Masoud Firozi
بهروز
میلاد فارسیش
ملیکا رضایی
فرزانه
شیدا
در سکوت
Narjes R
زهیر
محمد مقدم
پوریا سجادی