حافظ

حافظ

غزل شمارهٔ ۴۵۵

۱

عمر بگذشت به بی‌حاصلی و بوالهوسی

ای پسر جام می‌ام ده که به پیری برسی

۲

چه شکرهاست در این شهر که قانع شده‌اند

شاهبازان طریقت به مقام مگسی

۳

دوش در خیل غلامان درش می‌رفتم

گفت ای عاشق بیچاره تو باری چه کسی

۴

با دل خون شده چون نافه خوشش باید بود

هر که مشهور جهان گشت به مشکین نفسی

۵

لمع البرق من الطور و آنست به

فلعلی لک آت بشهاب قبس

۶

کاروان رفت و تو در خواب و بیابان در پیش

وه که بس بی‌خبر از غلغل چندین جرسی

۷

بال بگشا و صفیر از شجر طوبی زن

حیف باشد چو تو مرغی که اسیر قفسی

۸

تا چو مجمر نفسی دامن جانان گیرم

جان نهادیم بر آتش ز پی خوش نفسی

۹

چند پوید به هوای تو ز هر سو حافظ

یسر الله طریقا بک یا ملتمسی

تصاویر و صوت

دیوان حافظ به اهتمام محمد قزوینی و دکتر قاسم غنی، به خط حسن زرین خط، مرداد ۱۳۲۰ شمسی ، زوار، چاپ سینا، تهران » تصویر 448
دیوان حافظ به خط سلطانعلی مشهدی با تصاویر حاشیهٔ افزوده در دورهٔ گورکانی هند » تصویر 216
دیوان حافظ دانشگاه پرینستون نوشته شده به تاریخ جمادی الثانی ۹۲۶ هجری قمری » تصویر 237
دیوان حافظ نسخه‌برداری شده در رمضان ۸۵۵ ه.ق توسط سلیمان الفوشنجی » تصویر 258
کتاب خواجه حافظ شیرازی به خط محمد ساوجی مورخ ۱۲۸۰ هجری قمری » تصویر 327
دیوان لسان الغیب سنهٔ ۹۲۰ هجری قمری دارای مقدمهٔ منثور » تصویر 308
دیوان حافظ نسخه‌برداری شده در مورخ ۱۹ رجب ۱۲۰۲ هجری قمری در هند » تصویر 484
دیوان خواجه شمس الدین محمد حافظ شیرازی (براساس نسخه مورخ ۸۲۴ هجری) به کوشش سید محمدرضا جلالی نائینی و نذیر احمد - شمس الدین محمد حافظ - تصویر ۵۲۰
دیوان حافظ به توضیح و تصحیح پرویز ناتل خانلری - ج ۱ (غزلیات) - شمس الدین محمد حافظ - تصویر ۹۱۰
دیوان مولانا شمس الدین محمد حافظ شیرازی به اهتمام دکتر یحیی قریب - حافظ شیرازی - تصویر ۴۳۰
فریدون فرح‌اندوز :
سهیل قاسمی :
مریم فقیهی کیا :
محسن لیله‌کوهی :
فاطمه زندی :
محمدرضا مومن نژاد :
عندلیب :
افسر آریا :
محمدرضاکاکائی :

نظرات

user_image
حمیدرضا
۱۳۸۷/۱۰/۱۷ - ۰۱:۳۹:۱۸
مصرع اول بیت ششم در غزل دیگری تکرار شده است:«کاروان رفت و تو در خواب و بیابان در پیشکی روی ره ز که پرسی چه کنی چون باشی»
user_image
مهدی خاتمی
۱۳۸۸/۰۷/۰۳ - ۱۵:۵۷:۲۳
فلعلی لک آت بشهاب قبسیدربیت 5 حرف قافه(ی) فراموش گردیده است
user_image
نگین شکروی
۱۳۸۸/۰۷/۰۴ - ۰۳:۰۱:۵۰
بادرود فراوان حضور جناب آقای خاتمیبیت پنجم اقتباس از آیه 7 سوره نمل میباشد و"س" در "قبس" به "تنوین جر" نوشته میشود تامعنی آن محفوظ بماند و "قبسی" صحیح نمیباشد.
user_image
حسین مامانی
۱۳۸۹/۱۰/۱۹ - ۰۴:۱۶:۱۸
مجمر: عود سوزنده، که پس از سوختن بوی خوش تولید کند.صفیر: بانگ و فریادشجره طوبی: نام درختی در بهشت، در اصطلاح عرفا اصول معارف و اخلاق حسنه است. "دوش در خیل غلامان درش می‌رفتمگفت ای عاشق بیچاره تو باری چه کسی"باری: یعنی صاحب و آفریدگار: یعنی صاحب تو چه کسی است؟
user_image
بابک ارچین
۱۳۹۱/۰۴/۲۶ - ۰۷:۴۰:۱۸
با سلام و عرض ادب خدمت دوست عزیزیم آقای مامانی!با نظر شما در مورد معنی کلمه *باری* در بیت :"دوش در خیل غلامان درش می رفتم گفت ای عاشق بیچاره تو باری چه کسی"مخالفم،باید توجه داشته باشید که این کلمه دارای معانی دیگری هم هست از جمله : لاجرم ،به هر جهت،البته و...به نظر من این برداشت معنایی به مصرع دوم نزدک تر است :گفت ای عاشق بیچاره تو کیستی
user_image
Nazanin
۱۳۹۱/۱۱/۰۱ - ۱۴:۵۲:۰۴
سلام، فکر میکنم "گیریم" در آخر مصرع اول بیت هشتم صحیح باشد، نه "گیرم"لطفا بررسی شود، متشکرم!!!
user_image
شهریار۷۰
۱۳۹۲/۰۸/۳۰ - ۰۶:۵۵:۱۱
دوست عزیز حمیدرضا جان شاید بتوان گفت مضمون بیت تکرار شده است ولی خود بیت که نه ، متاسفانه سایت گنجور اشتباه درج کرده است. از خواجه شیراز به نظر من یکی بعید است مصرعی یا بیتی از خود را در غزلی دیگر از خود تکرار کند.کاروان رفت و تو در خواب و بیابان در پیش/کی روی ره ز که پرسی چه کنی چون باشی مربوط به این غزل است در حالی که بیت ششم غزل شمارهٔ 455 این‌گونه است : کاروان رفت و تو در راه کمینگاه به خواب/وه که بس بی‌خبر از این همه بانگ جرسی که البته در مصرع آخر نسخه خلخالی و به تبع آن دیوان مصحح غنی قزوینی این گونه آورده وه که بس بی‌خبر از غلغل چندین جرسیخواهش دارم دست کم مصرع اول یت ششم غزل شمارهٔ 455 را تصحیح بفرمایید.
user_image
مهدی
۱۳۹۳/۰۹/۰۸ - ۰۷:۴۷:۲۳
بیت پنجم، به آیه ی 7 سوره ی نمل تلمیح دارد:«إذْ قالَ مُوسی‏ لِأَهْلِهِ إِنِّی آنَسْتُ ناراً سَآتِیکُمْ مِنْها بِخَبَرٍ أَوْ آتِیکُمْ بِشِهابٍ قَبَسٍ»و نیز به آیه ی 10 سوره ی طه:«إذ رأی ناراً فقالَ لِأَهْلِهِ امکُثوا إنّی آنَستُ ناراً لَعَلّی آتیکُم مِنها بِقَبَسٍ أو أجِد علی النّارِ هُدًی»که مربوط به ماجرای موسی قبل از ورود به مصر و آغاز نبوت اوست.اما «لمع البرق من الطور» (درخشیدن برق در کوه طور) در ابتدای بیت پنجم، مربوط به ماجرای درخت شعله ور نیست، بلکه مربوط به ماجرای میقات موسی و خداوند، پس از خروج از مصر، در کوه طور است که موسی طالب دیدار خداوند بود و در
پاسخش، برقی درخشید و کوه را متلاشی کرد.
user_image
جمال
۱۳۹۴/۰۵/۱۸ - ۰۶:۱۷:۰۶
سلام ؛ همونطور که جناب شهریار70 گفته : "کاروان رفت و تو در راه و کمینگاه به خواب "درسته منتهای مراتب من نتونستم معنی" کمینگاه به خواب" رو بفهمم ضمن اینکه "تو در راه "خیلی معنی درستی نمی ده و "تو در خواب "بهتر مفهوم رو می رسونه . لطفا اگه کسی می تونه در این مورد توضیح بده. ممنون
user_image
بابک
۱۳۹۴/۰۵/۱۸ - ۰۷:۱۶:۰۱
جمال گرامی،بین راه و کمینگاه، " وَ" وجود ندارد(کاروان رفت ) و( تو در راه کمینگاه ) به خواب...
user_image
جمال
۱۳۹۴/۰۵/۱۹ - ۰۰:۵۳:۳۶
بابک عزیز ، ضمن تشکر از توضیحت ، معنی " تو در راه کمینگاه ، به خواب " چیه ؟
user_image
بابک
۱۳۹۴/۰۵/۱۹ - ۰۱:۱۰:۳۵
جمال گرامی،یعنی که تو در راه کمینگاه به خواب رفته ای، یا به عبارتی غافلی از کمینگاه و خطراتی که پیش روی است.کمینگاه . [ ک َ ] (اِ مرکب ) جایی که در آن به قصد دشمن و یا شکار پنهان شوند. (ناظم الاطباء). جایی که در آن کمین کنند. (فرهنگ فارسی معین ). مکمن . نخیز. کمینگه . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
user_image
عباس پالاش
۱۳۹۴/۰۶/۲۹ - ۰۰:۵۶:۴۱
کاروان رفت و تو در خواب و بیابان در پیشوه که بس بی‌خبر از غلغل چندین جرسیبدین شکل هم ثبت شده کاروان رفت و تو در راه کمینگاه بخوابوه که بس بی خبر از بانگدر دهخدا آمدهغلغل . [ غ ُ غ ُ ] (اِ صوت ) شوریدن بلبلان و مرغان را گویند در حالت مستی صدا و آواز بسیار از یکجا که معلوم نشود که چه میگویند. (برهان قاطع). شور و غوغا. فریاد و هیاهوی بسیار. با لفظ زدن و افکندن و انداختن و افتادن استعمال میشود. (آنندراج ). داد و فریاد. همهمه و غوغا. خلالوش . خراروش . غلغل از آواز کوزه گاه پر شدن گرفته اند. (فرهنگ اسدی ). آواز. آواز سخت . آواز سپاه بسیار یا جماعت بسیار : ابا برق و با جستن صاعقه ابا غلغل رعد درکوهسار.همین بیت هم شاهد مثال آورده شدهکاروان رفت و تو در خواب و بیابان در پیشوه که بس بی‌خبر از غلغل چندین جرسیآواز و بانگ ابزار موسیقی : مانعش غلغل چنگ است و شکرخواب صبوح ورنه گر بشنود آه سحرم بازآید.غلغل زدن غلغل زدن . [ غ ُ غ ُ زَ دَ ] (مص مرکب ) جوشیدن با آواز.در معجم المعانی الجامع اومدهغَلغَلعِرْقُ الشجر إِذا أَمعن فی الأَرض ریشه ٔ درخت که در زمین استوار گرددغَلْغَلَ الشیءَ فی الشیءِ : أَدخله فیه حتَّی یلتبس به ویصیرَ من جملته غَلْغَلَ اللَّوْنَ فِی الثَّوْبِ : أَدْمَجَهُ فِیهِ لِیَصِیرَ لَوْنَهُ غَلْغَلَ الْمَاءُ فِی الأَرْضِ : تَسَرَّبَ وَدَخَلَ فِی ثَنَایَاهَا غَلْغَلَ السَّائِرُ : أَسْرَعَ فِی سَیْرِهِاین آخری به نظرم درست‌تر از همه استعجله رونده در رفتنش
user_image
جاوید مدرس اول رافض
۱۳۹۴/۱۰/۰۵ - ۰۳:۰۱:۵۹
کاروان رفت و تو در راهِ کمینگاه به خوابوه که بس بی‌خبر از .........................این همه بانگ جرسی: 5 نسخه (801، 813، 822{جرس}، 834{[...] بانگ جرسی} و 1 نسخۀ بی‌تاریخ) خانلری، عیوضی، جلالی نائینی- نورانی وصالغلغل چندین جرسی: 18 نسخه (803، 811، 824، 827، 843 و 13 نسخۀ متأخر یا بی‌تاریخ) قزوینی- غنی، نیساری، سایه، خرمشاهی- جاویدغلغل و بانگ جرسی: 3 نسخه (825، 1 نسخۀ متأخر: 859 و 1 نسخۀ بسیار متأخر: 889)غلغل بانگ جرسی: 7 نسخه (819، 821، 823، 3 نسخۀ متأخر: 855، 857، 875 و 1 نسخۀ بسیار متأخر: 894 قُم)ناله و بانگ جرسی: 1 نسخۀ متأخر (858)نالۀ چندین جرسی: 1 نسخۀ بسیار متأخر (894 لیدن)37 نسخه غزل 446 را دارند و از آن جمله 2 نسخۀ بسیار متأخر دارای بیت فوق نیستند. نسخۀ مورخ 818 غزل را ندارد. در ضبط مصرع نخست، کاتب نسخۀ مورخ 827 و دو نسخۀ دیگر (یکی متأخر مورّخ 875 و دیگری بی‌تاریخ) به اشتباه مصرع نخست بیت پنجم غزلی «ای دل آن َم که خراب از مَیِ گلگون باشی ...» را آورده‌اند. علامه قزوینی همان را در متن خود آورده و به تبع او، در تصحیح مشترک خرمشاهی- جاوید هم پذیرفته شده است. بیتی که احتمالاً به علت نزدیکی محل کتابت آن در نسخۀ مورد مراجعۀ کاتب نسخۀ مورخ 827 به اشتباه در دید او آمده این است:کاروان رفت و تو در خواب و بیابان در پیشکی روی؟ ره ز که پرسی؟ چه کنی؟ چون باشی؟*****************************************
user_image
عارف
۱۳۹۵/۰۴/۲۰ - ۱۱:۱۹:۳۰
شاهبازان طریقت، به مقام مگسی
user_image
وهاب جلالی
۱۳۹۵/۰۸/۲۵ - ۱۴:۰۴:۳۹
شهریار 70عزیز باید عرض کنم که تکرار ان مصرع هیچ چیز از فضیلت خواجه حافظ کم نمیکند و این بیت در دیوان دو مرتبه تکرار شده(مراجعه به تصحیح علامه قزوینی)
user_image
فرهاد
۱۳۹۵/۱۲/۰۶ - ۲۰:۴۲:۲۶
جناب مهدی خاتمی، همانگونه که سرکار نگین شکروی گفته‌اند "قبس" با تنوین جر نوشته میشود. اما چون بیت عربیست، خوانش آن‌ "قبسی" می‌باشد.
user_image
فرهاد
۱۳۹۵/۱۲/۰۷ - ۱۳:۱۷:۳۰
معنی بیت پنجم: دیدم آن آذرخشی که از سوی کوه طور درخشید، کاش میشد همچون شهاب، اخگرپاره ای از آن برایت بیاورم..معنی مصرع آخر: باشد که خداوند راه را به سوی تو آسان کند، ای دلخواه من.
user_image
مسعود هوشمند
۱۳۹۷/۰۶/۲۶ - ۱۶:۰۶:۵۹
درودشادروان علامه قزوینی نوشته اند "آنست به"منظور (اَنِسَ بِه) می‌باشد که به معنای انس و الفت گرفتن و به صورت متعدی است لیکن به حکم ضرورت وزن شعر، شاعر (آنستُ به) را جانشین آن نموده که (به) زائد است.
user_image
رضا ساقی
۱۳۹۷/۰۹/۲۳ - ۱۳:۵۰:۴۶
عمر بگذشت به بی‌حاصلی و بوالهوسیای پسر جام می‌ام ده که به پیری برسیبی حاصلی : بیهودگی وپوچیبُلهوسی:هوسرانی،صرف اوقات بسیار بدنبال هوس های بیهودهبه پیری برسی : ازبلایا بدورباشی وایّام عمر رابه سلامتی پشت سربگذاری.معنی بیت: دریغا که عمرگرانمایه به بیهودگی وهوسرانی گذشت وهیچ نتیجه ی مطلوبی حاصل نشد ای پسرجام باده ای به من بده امیدوارم که به سلامت به پیری برسی.اوقات خوش آن بودکه بادوست بسررفتباقی همه بی حاصلی وبی خبری بود.چه شکرهاست دراین شهرکه قانع شده‌اندشاهبازان طریقت به مقام مگسی"شکر" دراینجا کنایه ازلب نوشین دلبران، جاه ومال ومقامات دنیویست که ظاهری شیرین ودلفریب دارند."شاهبازان طریقت" کنایه ازکسانیست که ادّعای سیروسلوک وتزکیه ی نفس دارند لیکن طمع شیرینی آنهارافریب داده ومانند مگس جذب شیرینی های دنیوی شده اند.معنی بیت: ( خداوندا درشگفتم که ) در این شهر چه شیرینی های فریبنده ای وجود دارد که مدّعیان سیروسلوک وپرهیزگاری اینچنین بسان ِمگسانِ گِردشیرینی،جذب این شکرها می شوند!که ای بلندنظر شاهباز سدره نشیننشیمن تو نه این کنج محنت آبادستتو را زکنگره عرش می‌زنند صفیرندانمت که دراین دامگه چه افتادستدوش در خیل غلامان درش می‌رفتمگفت ای عاشق بیچاره توباری چه کسیخیل: گروه، جمعباری: به هرجهت،به هررویمعنی بیت:دیشب من هم خودرادرمیان غلامان درگاهش جاکردم همراهشان می رفتم که معشوق مرادید گویی که مرانمی شناسدپرسید: ای عاشق بیچاره به هرروی توکیستی که باغلامان من همراه شده ای ؟گفتم آه از دل دیوانه ی حافظ بی توزیر لب خنده زنان گفت که دیوانه کیستبا دل خون شده چون نافه خوشش باید بودهر که مشهور جهان گشت به مُشکین نفسیمشکین: مشک آلود، معطّر "مشکین نفس" دراینجاکنایه ازخودشاعر وعاشقانیست که نفسشان به عطروبوی عشق معطّراست.نافه: کیسه ی باارزش وقیمتی ِکوچکی که زیر شکم آهوی خاصی قرار دارد و مشک از آن خارج می‌شود. معنی بیت: هرکسی که به بوی معطّر نفسش شهرت جهانی پیدا کرد می بایست همانند نافه روی خوش داشته باشد هرچند که دلش خون آلود بوده باشد.با دل خونین لب خندان بیاور همچو جامنی گرت زخمی رسد آیی چو چنگ اندر خروش؟ لَمِعَ البَرق مِن اَلطّور و آنَستُ بِهفَلَعَلّی لَکَ آتٍ به شهابٍ قَبسیلَمِعَ: درخشیداَلْبَرْق: روشنایی ،برق مِن: ازاَلطّور: طور، نام کوهی در بیابان سیناآنَستُ: دیدم بِه: به او، او رافَ: پس، بنابراینلَعَلّی : شاید من لَکَ: برای تو آتٍ: بیاورمشهابٍ: شعله ی آتش، پاره ی آتش، قبس: آتش معنی بیت: از سمت کوه طور شعله ای فروزان دیدم شاید بروم وبرای تو از آن شعله، آتشپاره ای بیاورم !(باشد که ازخواب غفلت بیدارشوی)مددی گربه چراغی نکند آتش طورچاره ی تیره شب وادی ایمن چه کنم؟کاروان رفت و تو درخواب و بیابان در پیشوه که بس بی‌خبر از غُلغُل چندین جرسیغلغل: بانگ وفریاد وسروصداجرس: زنگ، زنگی که به گردن چارپایان می بستند.معنی بیت: ای درخواب غفلت فرورفته، بیدارشو که کاروان حرکت کردورفت بیابان درپیش داری که باید به پیمایی دریغا که چقدرغافل افتاده وازسروصدای چندین زنگ بی خبرهستی!کاروان رفت و تو در خواب و بیابان در پیشکی روی ره ز که پرسی چه کنی چون باشیبال بگشا و صفیر از شجر طوبی زنحیف باشد چوتومرغی که اسیرقفسیصفیر: بانگ وفریاد ،آوازشجر: درختطوبا: درختی دربهشت"قفس" کنایه اززندان دنیاستمعنی بیت: (ازتعلّقات دنیوی رهاشو وازقفسی که برای خودساخته ای بیرون آی) بال بگشا وازفرازدرخت طوبا آواز بخوان حیف است که پرنده ای مثل تو درقفس زندانی باشد.تو را ز کنگره عرش می‌زنند صفیرندانمت که دراین دامگه چه افتادستتا چو مِجمر نفسی دامن جانان گیرمجان نهادیم برآتش زپی خوش نفسیمِجمر: ظرفی که درآن آتش می ریزند، آتشدان، عودسوز. باتوجّه به اینکه هنگام گردانیدن مجمر درمیان مردم وبخور دادنِ لباس ، گاهاً مجمربرای یک لحظه با لباس تماس پیدامی کرد، حافظ ِ خوش ازاین نکته الهام گرفته ومضمونی حافظانه خَلق کرده است.جان نهادیم بر آتش: جان خویش به جای عود بر آتش نهادیم تا بسوزد وفضا معطّرگرددازپی خوش نفسی: به بهانه ی خوشبوکردن هوامعنی بیت: با این امید که برای یک لحظه به یارنزدیک شده و دامن جانان را بگیرم، به بهانه ی خوشبوکردن فضا، جان خویش رابرآتش نهادیم (تن ِ خویش مجمرکرده وعودجان بر آتش عشق افروختیم) تاهمانندمجمر امکان نزدیک شدن به یار برای من نیز میسّرگردد ومن درفرصت مناسب بتوانم دامن جانان رابگیرم.چنگ بنوازوبسازاَرنبودعودچه باکآتشم عشق و دلم عود وتنم مجمرگیرچندپویدبه هوای توزهرسو حافظیَسِّر الله طریقاً بِکَ یا مُلتَمِسیچندپوید ؟: تاکی جستجوکند؟یَسِّراللّه : خداوندآسان سازدطریقاً: راه رابِکَ: به تومُلْتَمِس: چیزی یاکسی که موردطلب است، مطلوبمعنی بیت: تاکی وتاچند بایدحافظ توراازهر سوی جستجوکند؟ ای مطلوب وای خواسته ی من، خداوند راه رسیدن ودستیابی به تورا آسان سازد. نام حافظ گر برآید بر زبان کِلک دوستاز جناب حضرت شاهم بس است این ملتمس
user_image
شفیعی
۱۳۹۸/۱۲/۲۷ - ۱۰:۳۰:۰۲
سلام من یک سوال ادبیاتی دارم ممنون میشم اگه کسی بجواب بده.میشه بفرمایید معیارتون برای تشخیص استعاره و کنایه چیه؟ مثلا من متوجه نمیشم که چرا در حاشیه ها نوشته شده شکر کنایه از نوشین لبان است و نه استعاره از آن؟
user_image
nabavar
۱۳۹۸/۱۲/۲۷ - ۱۳:۳۹:۳۰
گرامی شفیعیتنها تفاوت استعاره و کنایه را می آورم ، تو خود حدیث مفصل بخوان ازین مجمل.وقتی می گویی:او گلی نو شکفته در خانه دارد که ماهی ست تمام. لغت گل و ماه استعاره ای ست از دختری و یا دلبری زیبا رخ.ولی زمانی که به کسی طعنه ای می زنند و یا جمله ای می گویند که در معنای دیگری ست ، کنایه است،مانند : خر زور به معنای قوی ، نم پس نمی دهد ، یعنی گداصفت و ممسک است
user_image
قلندر
۱۳۹۹/۱۱/۱۹ - ۱۸:۱۳:۳۲
با درود و مهر...عمر بگذشت به بیهودگی و بدفهمیجام می هم نتوانست به من فهم دهد...با سپاس از انتقال تفکرات زیبای تمامی عاشقان راه حقیقتکه در پیمودن مسیر معرفت به ما یاری میرسانند...پایدار و پاینده و پیروز باشید دوستان.هزاران درودتان.
user_image
یگانه یگانی
۱۴۰۱/۰۱/۱۹ - ۱۳:۳۷:۰۳
در خوانش‌ها، خوانش اول که بیت پنجم را اصلاََ نخوانده است. خوانش دوم لمعُ البرقِ را می‌خواند لمعَ البرقُ.... دیگر رغبت نکردم بقیه را گوش کنم 
user_image
شهرام فرهادی
۱۴۰۱/۰۲/۰۶ - ۰۹:۰۲:۴۷
متاسفانه خوانش های شعری که گذاشتید یکی از یکی از ضعیف تر هستند . 
user_image
در سکوت
۱۴۰۱/۰۹/۲۷ - ۲۱:۰۹:۰۷
این غزل را "در سکوت" بشنوید
user_image
فاطمه یاراحمدی
۱۴۰۱/۰۹/۳۰ - ۱۸:۱۲:۲۹
آقا رضا ساقی بسیار سپاسگزارم. انشالله سالم و برقرار باشید.
user_image
فاطمه یاوری
۱۴۰۱/۱۲/۱۶ - ۱۴:۰۴:۵۹
عمر بگذشت به بی حاصلی و بوالهوسی ای پسر جام می ام ده که به پیری برسی