
حافظ
غزل شمارهٔ ۴۷۱
۱
ز دلبرم که رساند نوازش قلمی
کجاست پیک صبا گر همیکند کرمی
۲
قیاس کردم و تدبیر عقل در ره عشق
چو شبنمی است که بر بحر میکشد رقمی
۳
بیا که خرقهٔ من گرچه رهن میکدههاست
ز مال وقف نبینی به نام من درمی
۴
حدیثِ چون و چرا دردِ سر دهد ای دل
پیاله گیر و بیاسا ز عمرِ خویش دمی
۵
طبیبِ راهنشین درد عشق نشناسد
برو به دست کن ای مردهدل مسیحدمی
۶
دلم گرفت ز سالوس و طبل زیر گلیم
به آن که بر در میخانه برکشم عَلَمی
۷
بیا که وقتشناسان دو کون بفروشند
به یک پیاله میِ صاف و صحبتِ صنمی
۸
دوام عیش و تنعم نه شیوهٔ عشق است
اگر معاشرِ مایی بنوش نیش غمی
۹
نمیکنم گلهای لیک ابر رحمت دوست
به کِشتهزار جگرتشنگان نداد نمی
۱۰
چرا به یک نیِ قندش نمیخرند آن کس
که کرد صد شکرافشانی از نیِ قلمی
۱۱
سزای قدر تو شاها به دست حافظ نیست
جز از دعای شبی و نیاز صبحدمی
تصاویر و صوت











نظرات
ali
ابراهیم زراعت گر
مجید
سیدمحمدحسن رضوی درخشی
روفیا
merce
امیرعلی
روفیا
نادر
نادر..
بهنام
حسین
کیومرث محمدی
حامد حسین
مسعود هوشمند
رضا ساقی
م نظرزاده
محسن بنازاده
مصطفی
احسان چراغی
Sepide
در سکوت