حافظ

حافظ

غزل شمارهٔ ۵۴

۱

ز گریه مَردُمِ چشمم نشسته در خون است

ببین که در طلبت حالِ مَردُمان چون است

۲

به یادِ لعلِ تو و چشمِ مستِ میگونت

ز جامِ غم، می لعلی که می‌خورم خون است

۳

ز مشرقِ سرِ کو آفتابِ طلعتِ تو

اگر طلوع کند، طالعم همایون است

۴

حکایتِ لبِ شیرین، کلام فرهاد است

شِکَنجِ طُرِّهٔ لیلی مقام مجنون است

۵

دلم بجو که قدت همچو سرو دلجوی است

سخن بگو که کلامت لطیف و موزون است

۶

ز دورِ باده به جان، راحتی رسان ساقی

که رنجِ خاطرم از جورِ دورِ گردون است

۷

از آن دمی که ز چشمم برفت رودِ عزیز

کنارِ دامنِ من همچو رودِ جیحون است

۸

چگونه شاد شود اندرونِ غمگینم؟

به اختیار، که از اختیار بیرون است

۹

ز بیخودی طلبِ یار می‌کند حافظ

چو مفلسی که طلبکارِ گنجِ قارون است

تصاویر و صوت

دیوان حافظ به اهتمام محمد قزوینی و دکتر قاسم غنی، به خط حسن زرین خط، مرداد ۱۳۲۰ شمسی ، زوار، چاپ سینا، تهران » تصویر 168
دیوان حافظ به خط سلطانعلی مشهدی با تصاویر حاشیهٔ افزوده در دورهٔ گورکانی هند » تصویر 40
دیوان حافظ به خط عبدالصمد شیرین‌قلم ۹۹۰ هجری » تصویر 88
دیوان حافظ دانشگاه پرینستون نوشته شده به تاریخ جمادی الثانی ۹۲۶ هجری قمری » تصویر 24
منتخبی از اشعار سعدی، حافظ و جامی » تصویر 116
کتاب خواجه حافظ شیرازی به خط محمد ساوجی مورخ ۱۲۸۰ هجری قمری » تصویر 68
دیوان لسان الغیب سنهٔ ۹۲۰ هجری قمری دارای مقدمهٔ منثور » تصویر 68
دیوان حافظ نسخه‌برداری شده توسط غلام محمد معروف بن ملامحمد قاسم همدانی مورخ ۱۲۱۰ هجری قمری در هند » تصویر 54
دیوان حافظ (براساس نسخه خلخالی «مورخ ۸۲۷ ق» با مقابله نسخه بادلیان «۸۴۳ ق» و پنجاب «۸۹۴ ق») به تصحیح بهاءالدین خرمشاهی - شمس الدین محمد حافظ - تصویر ۹۷
دیوان حافظ به توضیح و تصحیح پرویز ناتل خانلری - ج ۱ (غزلیات) - شمس الدین محمد حافظ - تصویر ۱۲۸
دیوان خواجه شمس الدین محمد حافظ شیرازی (براساس نسخه مورخ ۸۲۴ هجری) به کوشش سید محمدرضا جلالی نائینی و نذیر احمد - شمس الدین محمد حافظ - تصویر ۶۵
فریدون فرح‌اندوز :
ارژنگ آقاجری :
سهیل قاسمی :
محسن لیله‌کوهی :
زهرا شیبانی :
فاطمه زندی :
هادی روحانی :
مریم فقیهی کیا :
پری ساتکنی عندلیب :
سارنگ صیرفیان :
احسان حلاج :
محمدرضا ضیاء :

نظرات

user_image
دانیال
۱۳۹۰/۱۱/۱۱ - ۱۲:۲۶:۳۵
همایون شجریان ابیات اول تا هفتم این غزل رو در سوگ پرویز مشکاتیان اجرا کرده توصیه میکنم اونایی که نشنیدن حتما گوش کنن چون فوق العادست
user_image
عمر
۱۳۹۱/۰۱/۲۹ - ۰۶:۲۷:۵۹
اتفاقا منم بعد از شنیدن اون ساز و اواز همایون چون خیلی خوشم اومد اومدم سرچ کنم ببینم مال کیه.واقعا خیلی محشره.اونای که شجریان گوش میدن اگه گوش کنن یاد خود استاد میافتن.همین الانم دارم گوش میدن...
user_image
ناشناس
۱۳۹۱/۰۲/۲۵ - ۰۳:۴۷:۵۲
حتما این شعر رو با صدای همایون شجریان گوش کنید
user_image
شکوه
۱۳۹۲/۰۳/۲۱ - ۰۴:۲۳:۴۲
مردم چشم در معنی مردمک چشم است و در تشبیه چشم به انسانی مانند شده که از درد و رنج در خون نشسته است .جگر تفته خون را بخار کرده و در ریخت مه و بخار فرا رفته و چون باراندرگنبد سر از دیدگان فرو ریخته است البته برابر باور پیشینیان...
user_image
شکوه
۱۳۹۲/۰۳/۲۱ - ۰۴:۲۷:۳۶
رود اول به معنی دلبند آمده چنان که امروزه هم کاربرد دارد و به فرزندانمان رود میگوییم ولی رود دوم به معنای خود رود آمده خیلی زیباست
user_image
شکوه
۱۳۹۲/۰۳/۲۱ - ۰۴:۲۸:۵۷
بیخودی اینجا معنی آسیمگی دارد و شاید ناخوداکاه
user_image
امیر
۱۳۹۳/۰۱/۱۵ - ۱۰:۳۳:۴۰
میشه لطفا لینک اجرای اواز همایون شجریان رو اینجا بزارید؟
user_image
سروش
۱۳۹۳/۰۲/۱۱ - ۰۳:۳۰:۴۳
بابا به خدا این آهنگی که شما تعریفشو می کنید اول به خاطر سنتور سیامک آقایی شنیدنیه بعدش به خاطر صدای همایون
user_image
zed
۱۳۹۳/۰۴/۱۲ - ۱۷:۱۰:۲۱
این لینک آواز همایون شجریان با سنتور سیامک آقاییپیوند به وبگاه بیرونی
user_image
شبرو
۱۳۹۳/۰۴/۱۳ - ۲۲:۵۱:۵۹
شبیه غزل های سعدی شده است.
user_image
سخن
۱۳۹۳/۰۷/۲۶ - ۱۸:۲۱:۳۵
از آن زمان که ز چشمم برفت رود عزیزکنار دامن من همچو رود جیحونستعلاوه بر ایهامی که در رود و کنار هست، به نوعی ایهام تبادر لطیفی هم در دامن نهفته شده است. مقصود چیست؟حافظ می گوید بعد از رفتن آن عزیز و ناپدید شدنش- به ظن قوی این غزل را در سوگ فرزندش دانسته اند- من چون کوهی شدم که دامنه اش را رودی از اشک احاطه کرده است.با این مفهوم، حافظ علاوه بر تشبیه اغراق آمیزش به کوه، گریه ی مرد را نیز توجیه می کند.--حاکم بغداد حکمی کرد و می باید شنیدتا که او باشد، نباید کرد لعنت بر یزیدصائب
user_image
یاسر توبه بالادهی
۱۳۹۳/۰۸/۳۰ - ۱۷:۴۰:۱۸
سلاممنم توصیه می کنم این شعر را با صدای استاد مختاباد گوش کنید و تفاوت را احساس کنید.باور کنید محشره.
user_image
ناشناس
۱۳۹۴/۰۳/۱۱ - ۰۵:۰۸:۲۵
این غزل بسیار زیبا را همایون شجریان به زیبایی هر چه تمام برای یادبود استاد پرویز مشکاتیان به آواز خوانده است و هم چنین سیامک آقایی بسیار دلنواز سنتور نواخته استپیوند به وبگاه بیرونی
user_image
زهرا
۱۳۹۴/۰۴/۱۱ - ۱۳:۱۷:۵۷
با سلامزمشرق سَرِ کوی آفتاب طلعت تو اگر طلوع کند طالعم همایون استلطفاً اصلاح بفرمایید این بین نباید بصورت سوالی خوانده شود.به شرح جلالی رجوع کنید
user_image
جاوید مدرس اول رافض
۱۳۹۴/۱۱/۲۴ - ۰۹:۵۸:۳۰
>>>>>>>>>>>>>>>>>>>****************************************************************از آن ......................... برفت رودِ عزیزکنار دامن من همچو رود جیحون استزمان که ز چنگم: 18 نسخه (807، 813، 818، 821، 822، 823، 824، 825 و 10 نسخۀ متأخّر یا بی تاریخ) خانلری، عیوضی، نیساری، جلالی نائینی- نورانی وصالدَمی که ز چشمم: 2 نسخه (827، 874؟) قزوینی- غنی، سایه، خُرّمشاهی- جاویدنفَس که ز چنگم: 7 نسخه (843 و 6 نسخۀ متأخّر یا بی تاریخ)زمان که ز چشمم: 8 (803 و 7 نسخۀ متأخر یا بی تاریخ)غزل 55 در 37 نسخه آمده است. نسخه های مورخ 819 و 875 بیت فوق و نسخۀ مورخ 801 خودِ غزل را ندارند.**********************************************************************************
user_image
شهریار شهر سنگستان
۱۳۹۵/۰۲/۰۱ - ۱۲:۴۲:۳۲
بله با آگاهی جمعی می شود تمام زور و ثروت را به زیر کشید و سپس عده ای دیگر را به رو کشید. در طول تاریخ کلا کار ملت شریف ما زیر و رو کشی بوده و هست و خواهد بود.
user_image
سعید ا...ی
۱۳۹۶/۰۲/۲۲ - ۱۶:۳۶:۱۵
ز گریه مردم چشمم نشسته در خون است ببین که در طلبت حال مردمان چون استبه یاد لعل تو، بی چشم مست میگونت ز جام غم می لعلی که می‌خورم خون استز مشرق سر کوی ی آفتاب طلعت تو اگر طلوع کند طالعم همایون استحکایت لب شیرین کلام فرهاد است شکنج طره لیلی مقام مجنون استدلم بجو که قدت همچو سرو دلجوی است سخن بگو که کلامت لطیف و موزون استز دور باده به جان راحتی رسان ساقی که رنج خاطرم از جور دور گردون استاز آن زمان که ز چنگم برفت رود عزیز کنار دامن من همچو رود جیحون استچگونه شاد شود اندرون غمگینم به اختیار که از اختیار بیرون استز بیخودی طلب یار می‌کند حافظ چو مفلسی که طلبکار گنج قارون استاین تصحیح دکتر ناتل خانلری ست تمام توضیحاتی که دوستان در بالا دادند همه صحیح بود ولی شما هیچ در نظر نگرفتیدبنده در حال نوشتن نقدی هستم که باید شعر صحیح رو پیدا کنم اما زیاد در گنجور غلط پیدا کردم ..دوست عزیز شما از کتاب علامه قزوینی این اشعار خواجه رو آوردید که به تأیید خیلی از حافظ شناسان زیاد غلط وارد کتابش شده چون اصل بر قدیمی ترین نسخه بوده ملاک کار غنی و قزوینی اینه که زیاد غلط وارد کتاب شده تصحیح انتقادی اقای خانلری رو میشه مرجع قرار داد همچینن دیشب برای یک گروه در تلگرام از گنجور شما داستان رستم و اسفندیار رو کپی کردم مجبور شدم چند تا از ابیات الحاقی رو حذف کنم و پست رو ادیت کنم لطفا ملاک کار برای شاهنامه رو هم تصحیح انتقادی استاد خالقی مطلق رو قرار بدید اگر وقت کردم زیر همون شعر بیت های الحاقی و کلمه های غلط رو براتون ذکر می کنم
user_image
سعید ا...ی
۱۳۹۶/۰۲/۲۲ - ۱۶:۴۳:۲۰
###################سعید.الفز گریه مردم چشمم نشسته در خون است ببین که در طلبت حال مردمان چون استبه یاد لعل تو، بی چشم مست میگونت ز جام غم می لعلی که می‌خورم خون استز مشرق سر کوی آفتاب طلعت تو اگر طلوع کند طالعم همایون استحکایت لب شیرین کلام فرهاد است شکنج طره لیلی مقام مجنون استدلم بجو که قدت همچو سرو دلجوی است سخن بگو که کلامت لطیف و موزون استز دور باده به جان راحتی رسان ساقی که رنج خاطرم از جور دور گردون استاز آن زمان که ز چنگم برفت رود عزیز کنار دامن من همچو رود جیحون استچگونه شاد شود اندرون غمگینم به اختیار که از اختیار بیرون استز بیخودی طلب یار می‌کند حافظ چو مفلسی که طلبکار گنج قارون استاین تصحیح دکتر ناتل خانلری ست تمام توضیحاتی که دوستان در بالا دادند همه صحیح بود ولی شما هیچ در نظر نگرفتیدبنده در حال نوشتن نقدی هستم که باید شعر صحیح رو پیدا کنم اما زیاد در گنجور غلط پیدا کردم ..دوست عزیز شما از کتاب علامه قزوینی این اشعار خواجه رو آوردید که به تأیید خیلی از حافظ شناسان زیاد غلط وارد کتابش شده چون اصل بر قدیمی ترین نسخه بوده ملاک کار غنی و قزوینی اینه که زیاد غلط وارد کتاب شده تصحیح انتقادی اقای خانلری رو میشه مرجع قرار داد همچینن دیشب برای یک گروه در تلگرام از گنجور شما داستان رستم و اسفندیار رو کپی کردم مجبور شدم چند تا از ابیات الحاقی رو حذف کنم و پست رو ادیت کنم لطفا ملاک کار برای شاهنامه هم تصحیح انتقادی استاد خالقی مطلق رو قرار بدید اگر وقت کردم زیر همون شعر بیت های الحاقی و کلمه های غلط رو براتون ذکر می کنمپایدار برقرار و مانا باشید
user_image
نادر..
۱۳۹۶/۰۶/۲۰ - ۰۷:۳۳:۰۰
حکایت لب "شیرین" کلام فرهاد استشکنج طره "لیلی" مقام مجنون است..طرفه شاهکاریست!!..
user_image
نادر..
۱۳۹۶/۰۶/۲۰ - ۰۷:۵۳:۵۴
ز بی خودی طلب یار می‌کند حافظ....
user_image
امید
۱۳۹۶/۱۰/۱۳ - ۰۰:۵۷:۲۲
لطفا معنی بیت 3 و مصرع اول بیت 6 رو توضیح بدید
user_image
nabavar
۱۳۹۶/۱۰/۱۳ - ۰۸:۲۵:۲۲
امید جانز مشرق سر کو آفتاب طلعت تواگر طلوع کند طالعم همایون استمی گوید : آن زمانی خوشبخت و سعادتمند هستم که آفتاب روی زیبای تو بر سر کوی من طلوع کند ، { گذری به کوچه ی ما کنی }ز دور باده به جان راحتی رسان ساقیکه رنج خاطرم از جور دور گردون استای ساق مجلس ، دوری دیگر بیا ، جامی لبریز کن ، تا جانم از جور گردون خلاص شودزنده باشی
user_image
رضا
۱۳۹۶/۱۰/۲۰ - ۱۹:۳۶:۳۶
ز گریه مردم چشمم نشسته در خون استببین که در طلبت حال مردمان چون استمردم چشمم: مردمکِ چشمانم، ضمن آنکه چشم ها به مردمی تشبیه شده که درفراق معشوق ازاندوه وغم درخون دل نشسته وبه اصطلاح خونین دل اَند.معنی بیت: ازبس که درفقدان وفراق توگریه وزاری کرده ام مردمک چشمانم سرخ وخونین شده است. ببین که ازاشتیاق تو حال وروز چشمان من چگونه هست. ویامردمی که عاشق توهستندچه حال وروز غم انگیزی دارند.مردم ِچشمم به خون آغشته شددرکجا این ظلم برانسان کنند؟به یادِ لَعلِ تو و چشم مست میگونتزجام غم می لعلی که می‌خورم خون استلعل تو: لبِ سرخ رنگِ چون گوهرمست ِ میگون: چشم خمارین وسرخ شده ازشدّت مستیمی‌لعل: شراب قرمزهمانندِ گوهرمعنی بیت: به یاد لبهای سرخ رنگِ چون گوهرنابِ تو وبه یادچشم های خمارین وسرخ شده ازشدّتِ مستی ات خونین دلم. ازجام ِغم واندوه، شرابی که دراین حسرتِ آزارنده،می نوشم مثل خون است."مثل خون است" هم اشاره به رنگِ سرخ شراب(خون انگور) است وهم رساننده ی این نکته هست که شرابی که شاعرمی خورد باعث نشاط وشادمانی نمی شود بلکه به اندوه وملالت وحسرت او افزوده می شود.من که ازآتش دل چون خُم می درجوشممُهربرلب زده خون می خورم وخاموشمز مشرق ِ سر کو آفتابِ طَلعت تواگرطلوع کند طالعم همایون استسرکو: سرکویطَلعت: چهره، ، دیدار ،برآمدن، دمیدن، طلوع کردن ، دیدن،طالع همایون: اقبال نیک ومبارک، بختِ خجسته ومیمونمعنی بیت: اگرروزی فرارسد که من شاهدِ تابش ِ آفتابِ رخسارتو ازسمتِ شرق کوی، همانجاکه خورشید می تابد باشم آن روزمی توانم ادّعاکنم که سعادتمندم وصاحب خجسته ترین طالع اَم.کوپیک صبح تاگِله های شب فراقباآن خجسته طالع فرخنده پی کنمحکایت لب شیرین کلام فرهاد استشکنج طُرّه ی لیلی مَقام مجنون استشکنج: چین و شکن، پیچ و خم.طُرّه: زلف،آن بخش اززلف که برپیشانی ریزند.مَقام یامُقام هردوصحیح است امّابهتراست مَقام خوانده شود تا درکنارمَجنون آهنگی خوش تولید گردد. به معنی جا ومکانِ اقامتمضمون پردازی درمورد فرهاد وشیرین ویالیلی ومجنون، که اغلب شاعران اززوایای مختلف بدان پرداخته وهمه ی گفتنیها راگفته اند بسیارسخت است. ضمن آنکه ظرفیّت وفضای کمتر ازیک بیت نیز کارراسخت تر وعرصه رابرشاعرتنگ ترمی نماید. امّا می بینیم که حضرت حافظ چگونه به مددِ نبوغ اعجاب انگیز خود، درهرمصرع ازیک بیت، مضمون به این زیبایی درمورد شیرین وفرهاد ولیلی ومجنون خَلق کرده است.این بیت بسیارپرمایه ونغزاست ومعنای فراگیردارد. یعنی روایتی ازاشتیاق وحال وروز همه ی عاشقانست. می خواهد بگوید همه ی عاشقان درهمه ی دوره ها،عملکردشان وجهِ مشترک مشخصّی داشته ودارند. خوروخواب عاشقان، سخنان عاشقان، فکروخیال عاشقان درهمه حال فقط درارتباط بامعشوقشان رقم می خورد وبه چیزدیگری غیرازاو نمی اندیشند،همه ی عاشقان دراین خصیصه مشترکند.معنی بیت: سخنان فرهاد رااگرگوش کنی همه اش درباره ی لبِ معشوق(شیرین) است ومجنون را اگرمی خواهی پیداکنی درمیان پیچاپیچ گیسوی لیلی بجوی، اقامتگاهِ دایمی اودرآنجاست.زحسرت لب شیرین هنوزمی بینمکه لاله می دمد ازخون دیده ی فرهاددلم بجو که قدت همچو سرو دلجوی استسخن بگو که کلامت لطیف و موزون استدلم به جو: جویای حال دلم باش،به دل من توجّه وعنایت کنسرودلجوی: سرودلخواه، سروی که انگیزاننده ی دل است. کلام ِموزون : صحبت هایی که دارای موسیقی وآهنگ است.شعر، سخنان ِ احساس انگیز، پرمایه ی وآهنگ دار معنی بیت: ای محبوب که قدوقامت تو همانندِ سروِ دلکش ودل انگیزاست، عنایتی کن وازسرمِهرجویای حال دلم باش. بامن سخن بگوکه سخنانت لطیف و احساس انگیزوروح نوازاست.کنون که چشمه ی قنداست لَعلِ نوشینتسخن بگوی وزطوطی شکر دریغ مَدارز دورباده به جان راحتی رسان ساقیکه رنج خاطرم ازجوردورگردون استدور باده: چرخش ِ جام باده درمحفل میگساریبه جان راحتی رسان: به جانم آرامش ببخشدورگردون: گردش روزگارمعنی بیت: ای ساقی وای گرداننده ی جام باده، جامی آرامبخش برای من برسان که ناراحتی ورنجش خاطرمن ازبیدادِ روزگار وچرخ گردون است. حافظ خوش ذوق می خواهد رنجی که ازگردش روزگار پدیدآمده را با گردش ِ جام باده خنثی نماید!زچشم من بپرس اوضاع گردونکه شب تا روزاخترمی شمارماز آن دمی که ز چشمم برفت رودِ عزیزکنار دامن من همچو رود جیحون استرود عزیز: فرزند عزیز، پسر دلبند. باتوجّه به این بیت احتمالاً حافظ این غزل را درسوگ فرزند ازدست رفته سروده است.معنی بیت: ازآن هنگامی که فرزند دلبندم ازپیش چشمم نهان گردید(دارفانی راواع گفت) ازبس که گریه می کنم واشگ می ریزم کنارم همچون رودخروشان جیحون است.حافظ دراینجا خودراهمانندِ کوهی درمقابل بیداد چرخ فلک تصوّرنموده است. کوهی که ازفشار رنج وناراحتی آب شده ورودخانه ای به عظمتِ جیحون دردامنه ی آن شکل گرفته است.ای نسیم منزل لیلی خداراتابه کیرَبع رابرهم زنم اَطلال راجیحون کنمچگونه شاد شود اندرون غمگینمبه اختیار که از اختیار بیرون استمعنی بیت: کنترل حالم ازدست من خارج شده ونمی توانم آرام بگیرم. بااین دردِ داغ فرزند که بردل دارم چگونه می توانم شادی کنم وبخندم.حافظ زغم ازگریه نپرداخت به خندهماتم زده را داعیه ی سور نمانده است.ز بیخودی طلبِ یار می‌کند حافظچو مُفلسی که طلبکارگنج قارون استبی‌خودی: ازشدّتِ اشتیاق وعلاقه متوهّم وازخودبیخودشدن، ناهشیاری وآشفته حالی.مُفلس: بی چیزو تهی دست،فقیر و وَرشکسته که همه چیزازدست داده باشد. معنی بیت: حافظ ازشدّتِ شیفتگی وشیدایی،هذیان می گوید وبااین وضع نامساعدی که دارد طالبِ وصال یاراست! مثل این است که فقیرتهیدستی درآرزوی گنج قارون بوده باشد! درخواستی که در اثرتوهّم وهذیان است وشدنی نیست. من گدا وتمنّای وصل اوهیهاتمگربه خواب ببینم خیال منظردوست
user_image
مهدیکو
۱۳۹۷/۰۴/۲۴ - ۱۶:۲۸:۰۵
در گویش بختیاری که از ریشه پهلوی است هم امروزه کلمه رود به معنی دلبند کاربرد دارد و معمولا خطاب به کسی که خیلی عزیز است میگویند رودم (یعنی دلبند من)در بیت مذکور رود دوم هم به معنای رودخانه به کار برده شده.
user_image
سعید s.b.afshar۳۴۶@gmail.com
۱۳۹۸/۰۶/۰۷ - ۱۶:۲۳:۰۸
از آن زمان که ز چنگم برفت رود عزیزکنار دامن من همچو رود جیحون استبنظر من این درست تراست.چون چنگ و رود نام دوساز ایرانی ایست.واز چنگ رفتن رود ترکیب بسیار زیبایی ایست.دور باده و دور گردون هم ترکیب معنایی فوق العاده ای درست کرده که انگار دور باده، رنجهای دور گردون را از وجود شاعر می شوید.پاینده باشید
user_image
pedram
۱۳۹۸/۰۷/۳۰ - ۱۷:۰۸:۲۸
دوست عزیز آقا سروش،اولا ک شعر های حافظ اصلا قابل قیاس با شعرای شاعرای دیگه نیست...دوما اینکه شجریان خیلی شعر از شاعرای دیگم حونده پس چرا قشنگ نیستن؟؟؟سوما اینکه تا ب امروز هیچ احدالناسی نفهمیده بود ک حافظ در حقیقت باده پرست بود و منظورش از می،اون می هایی ک خیلی از اساتید بنام مربوط ب می عرفانی میدونن نبوده و بخاطر همینم ک مسلمان نبود بعد از مرگش اجازه ندادن دک تو قبرستان مسلمونا دفن بشه و بخاطر همین جسدش رو در جایی میندازن ک روی زمین تجزیه میشه و محلی ک امروزه مقبره حافظ میدونن در حقیقت مکان دقیق مرگش و دفن شدنش نیست...سوما شعرای حافظ تقریبا نصفش راجب دروغای اسلام و مربوط ب بعضی امامانه و نیمی دیگر هم مربوط ب عشق و پند و نصیحت و راه و روش زندگانی...و لازمه ک بگم خیلی از شعرهاشو همین مسلمونای خرافاتی افراطی نابود کردن و ریشه اصلی نگارش شعر های حافظ بر پایه ایهام های بسیار بسیار سخت و نامفهومه ک ب سادگی و شاید هیچوقت نتونن معنی واقعیشو بفهمن و ب این خاطر با همچین ایهام هایی نوشته ک بعد از مرگش اقایون مسلمون مث اون مقدار شعری ک نابود کردن معنیشونو نفهمن و نابود نکنن...از خودم تعریف نمیکنم ولی ب جرات و با اطمینان اینو میگم ک اولین نفر تو کل دنیا هستم ک ب حقیقت شعرهاش پی برده و معنی واقعی خیلی از اشعارشو میدونه...بخاطر همینم 5 ساله ک دارم بر روی کتابی با نام اسرار و حقیقت اشعار حافظ بزرگ کار میکنم و هروقت این کتاب تموم شد،تا وقتی ک همچین نظامی وجود داره موفق ب چاپش نمیشم چون خیلی از دروغا و کلک هاشون رو میشه و مردم ب چهره کثیفشون پی میبرن ولی هروقت ک تموم شد در اینترنت حتما پخش میکنم تا همه دنیا بفهمن معنی واقعی اشعار حافظ چیه...سه بیت شعر میگم هرکس ک معنیش کرد ب جان عزیزترینام 500 هزار تومن نقدا بعد ازینکه معنی اصلیشو گفت براش کارت ب کارت میکنم و اگر نکردم بی ناموس عالمم...حافظ : گر ز مسجد ب خرابات شدم خرده مگیر ♤ مجلس وعظ دراز است و زمان خواهد شد / ایدل ار عشرت امروز ب فردا فکنی ♤ مایه ی نقد بقا را ک ضمان خواهد شد / ماه شعبان منه از دست قدح کاین خورشید ♤ از نظر تا شب عید رمضان خواهد شد...هرکس معنی درستشو فهمید ب این ایدی تو اینستا دایرکت پی ام بده و معنیشو بگه و ر درست گفت بی ناموس عالمم اگر تا 10 دقیقه بعدش 500هزارتومن براش کارت ب کارت نکنم ولی اگر اشتباه گفت و من معنی اصلیشو بهش گفتم،قل بده ک بدون تعصب و چشم باز معنی ک میگم رو با بیت ها و تحلیل هاش ببینه و درک کنه...ایدی اینستا:pedram.61175
user_image
سید محسن
۱۳۹۸/۱۰/۱۱ - ۰۸:۵۰:۳۷
درود بر آقا پدرامهر شعر از جنبه های مختلفی در نظر گرفته میشود و معنی میشوداول قصد و نیت شاعر-که ما به آن دسترسی نداریمدوم-معنی کلماتی که در شعر وجود دارد و ارتباط آنها با یکدیگرسوم--معنی پنهان شعر که میتوان از فحوای کلام شاعر و سابقه لغات و ترکیبات و تاریخ ادبیات و نوع ترکیب لغات و گزینه ها به آن دست یافت--البته ممکن است یک ترکیب به دو واقعه معروف مرتبط باشد که باز هم میشود هر طرف را بگیریم مدعی بگوید نه منظور آنطرف بودهچهارم نظر شخصی خواننده شعر که با توجه به ذخیره ئعلمی و ادبی او میتواند هزاران گزینه را در اختیار ما بگذاردپنجم نظر شخصی جنابعالی که اینهم در مرور اشعار میتواند هر لحظه بشکلی در آید و بطرف تکامل برودمن از حریف طلبی شما در زمینه شعر بسیار لذت بردم و انرژی شما در اینباره را می ستایم...حالا شما اجازه بفرمائید هر شخص خودش از اشعار حافظ استفاده کندو مطلب زیبای دیگری که عنوان فرمودید اعتقادات حافظ است که من با نظر شما موافق نیستم و کلا اعتقادات را در مسائل دخیل نمی دانمموفق باشید
user_image
کامیاب
۱۳۹۸/۱۰/۲۲ - ۰۶:۱۰:۱۶
درودضمن تشکر از استاد رضای بزرگوار در این بیت :از آن دمی که ز چشمم برفت رودِ عزیزکنار دامن من همچو رود جیحون استرود بجز فرزند به معنای جگرپاره و دلبند نیز هست.سوگ فرزند ازدست رفته شاید خیلی مناسب نباشد و عاشق در هجران معشوقه جیحون به دامن می ریزد.
user_image
دکتر صحافیان
۱۳۹۸/۱۲/۱۹ - ۰۲:۰۵:۵۵
از گریه شوقت مردمک چشم در خون نشسته، نظری کن که در شوق دائمی تو حال آدمیان غریب در تاریکی چگونه است؟!ایهام مردمان؛ آدمیان- مردمکهای چشم مشتاقان- دو مردمک چشم شاعر. تنها در صورت آخر می تواند مربوط به مرثیه برای فرزند باشد.به یاد لعل تو و ("بی" نسخه خانلری) چشم مست میگونتز جام غم، می لعلی که میخورم خونستدر خیال لب و چشم زیبایت، شرابی ارغوانی خون آلود از جام غم می خورم.3- اگر از مشرق کوی تو ، آفتاب چهره بی همتایت بر اقبال من بتابد( تو را دوباره ببینم) خوش وقت و سعادتمندم.4-زمزمه فرهاد بیان زیبایی لب شیرین و دل دیوانه فرهاد در زلف لیلی جای دارد( شوق من در راستای پهنه عشق آدمی به زیبایی و جلوه خداوند است )5-با قد چون سرو، دل مشتاقم را جویا شو و سخن بگو، که هر سخنی از تو موسیقی جان است.6-اکنون که از ستم چرخ آزرده خاطرم، ساقی شراب را به دور بیاور که راحتی جان است( کار جهان تاریک رنج آوری است و در برابر آن دور باده حال خوش است)7- از لحظه ای که دلبندم از پیش چشمم رفته ( نسخه خانلری: از چنگم)از اشک در کنارم رود جیحون جاری است.8-درون غمگینم با اختیار خود به حال خوش نخواهد رسید. این موهبتی است که فراتر از اختیار و هدیه ماوراء است.8- از بیخودی و مستی( که از ماورا هدیه گرفتم) مانند فقیری که درخواست گنج قارون می کند، در جستجوی یار هستم( اذعان به بی چیزی خویشتن و عظمت معشوق)دکتر مهدی صحافیانآرامش و پرواز روح  پیوند به وبگاه بیرونی اینستاگرام:drsahafian
user_image
مهدی
۱۳۹۹/۰۸/۱۰ - ۲۲:۰۱:۴۶
این شعر را به «حیدر بقال شیرازی» نیز منسوب کرده‌اند. پیوند به وبگاه بیرونی
user_image
شیدا
۱۴۰۰/۰۹/۱۰ - ۰۴:۱۳:۵۷
اجرای همایون جان بی نظیره حتما از این صدای بهشتی لذت ببرید 
user_image
غلامرضا انصاری
۱۴۰۰/۱۰/۱۶ - ۱۴:۵۳:۳۷
این غزل در غزلیات حیدر شیرازی به شماره ۴۷ که قرن ۸ و ساکن شیراز بوده آمده فقط تخلص حیدر دارد. غزلیات او در گنجور موجود است البته غزل المنه لله که در میکده باز است نیز چنین است.
user_image
در سکوت
۱۴۰۰/۱۲/۲۶ - ۱۶:۱۶:۵۱
این غزل را "در سکوت" بشنوید
user_image
اشکان به وندی نژاد
۱۴۰۱/۰۵/۱۱ - ۰۲:۳۱:۵۹
خانم سحر محمدی نیز در کنسرت افسانه بخشی از این غزل را بی نظیر اجرا کردند
user_image
رضا تبار
۱۴۰۱/۱۱/۲۰ - ۰۰:۲۵:۱۳
معنی ابیات ۱-( ای محبوب ازلی) از فراق تو و از فرط گریه مردمک چشمم در خون نشسته است، - ببین حال مردمی که در شوق تو( در سوز و گداز هستند) چگونه است.   ۲- به یاد ندایی که از لب سرخ تو بر گوش من رسید و بیاد چشمان مست تو که همچون می انسان را به شوق می آورد، - از جام دل( به جهت سوز و گداز) شور و شوق من به غم تبدیل شده و فراق تو دلم را خون کرده است.   ۳- اگر رخسار خورشید گون تو از مشرق سر کوی تو طلوع کند، - بخت و اقبالم فرخنده و مبارک است.   ۴- ( قصه عشق و عاشقی تا آنجا است که) کلام و سخن فرهاد ،پیوسته حکایت از لب زیبای شیرین است، همچنانکه دل مجنون  در چین و شکن زلف لیلی است.   ۵- دلم را بدست بیاور که قد سرو گون تو دلربا و زیباست، - با من حرف بزن که سخن تو لطیف و گوش نواز است.   ۶- ای ساقی( خداوند) با به گردش در آوردن جام شراب( عشق و محبت) به جان ما راحتی ببخش، - زیرا از چرخش روزگار جز رنجش خاطر چیزی نصیبم نشد. ( تنها با فضا گشایی و حضور است که انسان به آرامش می رسد.تعلق به چیزهای دنیوی جز رنجش خاطر چیزی بدنبال نخواهد داشت)   ۷- از آن روزی که محبوب از مقابل دیدگانم رفت، - سیل اشک از چشمانم روان شد و دامنم همچون رود جیحون ( رودخانه ای پر آب )شد.   ۸- چگونه این دل غمزده را به میل خود شاد کنم، با اراده و انتخاب خود، که اینکار خارج از توان و انتخاب آزاد من است.
user_image
nabavar
۱۴۰۲/۱۰/۲۶ - ۰۲:۴۸:۳۶
غزلی از کتاب ” عشق و مستی“ نیاز اگر که چهره ی ما لاله وار پر خونست ز بی وفایی دهرست و جور گردونستمن این شرار رخ از می نکرده ام پیدا     بساغرم همه زهرست و دیده جیحونستنه ، این حکایت من نیست قصه دلهاست    گناه ِ عاشقی و دیده گان مفتونستچو یاوری ننماید فرشته ی اقبال قدح نگون و شکسته ست و جام وارونستبه جز تجارت دلدادگی و دلداری هر آنکه داد و ستد پیشه کرد مغبونستحدیث عشق چه داند فریب خورده ی آز     که جذب سیم و زر و محو گنج قارونستاگر ز مزرعه ی عشق خوشه بر چینی    به لشگر طرب و عشرت ات شبیخونستدرون سینه ی هر عاشقی فرشته ی مهر نگاهبان دو صد طالع همایونستجفای دلبر و نازش ” نیا “ به جان ارزدکه هر چه ناز کند او ، نیاز افزونست
user_image
nabavar
۱۴۰۲/۱۰/۲۷ - ۱۶:۱۵:۴۷
غزلی دیگر از کتاب ” هلهله “ اثر  ” نیا “ بدر منیراگر دلت ز بد روزگار محزون ستاگر ز گردش ایام بر جگر خون ستاگر که پنبه شود آنچه رشته ای ناگاه    گمان بری که ز ادبار وبخت وارون استبه جد و جهد نهالی درخت گشته ولی   سپاه و لشگر آفت بسر شبیخون است گمان مبر که به تقدیر بر نوشته چنین     که دست چرخ ازین نا نوشته بیرونستبه چشم جان اگر این شاخسار در نگری    هزار چهره ببینی ز خشم میگون ستهر آنچه از سر تدبیر عقل نیست فنا ست     هر آنکه کار نسنجیده کرد مغبون ست چو باغبان به پرستاری گلستان باش     به کوشش تو قد ِ سرو ناز موزون ستسمن بر آمده از خواب صبح مستانه     ز عطر سنبل و گلهای باغ افسون ستدر این سرا مده از دست شادمانی را     که غم بجان تو امروز ظلم بی چون ستدگر ز خاطر خود زنگ نا امیدی را      به صیقلی بزدا ، طالع ات همایون ست”نیا“ و طلعت اقبال  نیک  و بدر منیر گواهم آینه ، رخساره ام چه گلگون است 
user_image
محمد رضا قاضی
۱۴۰۲/۱۱/۱۵ - ۰۹:۴۳:۵۴
نکته بسیار بسیار مهم جایگاه اشتباه بیت دوم در این غزل است جایگاه اصلی این بیت بعد از بیت از آن دمی که زوچشمم برفت رود عزیز است دلیل روشن آن هم تناقض بیت دوم با با بیت  ز دور باده به جان راحتی رسان ساقی است   
user_image
عباسی-فسا @abbasi۲۱۵۳
۱۴۰۳/۰۲/۰۸ - ۰۲:۵۲:۵۱
آن‌چه از مفهوم این غزل برداشت می‌شود؛ حافظ آن را در سوگ فرزند سروده است؛ چون علاوه بر روند کلیِ غزل، اشاره به از دست رفتن رودِ عزیز می‌کند. رود به معنی رودخانه، یک ساز در موسیقی (عود یا بربط) و نیز به معنی فرزند و جگرگوشه است.هرچند حافظ است و پیچیدگی‌های سخنش و هر لحظه نظرت را نقض می‌کند و نشانه دیگری از چیزی دیگر به دست می‌دهد. بیت اول:«مردم» در مصرع اول  بیت اول به معنی مردمک چشم است که از گریه غرق در خون است. اما در مصرع دوم ایهام دارد. هم مردم به معنی مردمک چشم و هم مردم به همان معنی که روزمره به کار می‌بریم (بخشی از انسان‌ها) بیت سوم:اگر از مشرق کوی من آفتاب رخسارۀ تو طلوع کند بخت و اقبال من فرخنده و همایون خواهد بود. بیت چهارم: این قدر زیباست که هر شرحی آن را از زیبایی می اندازد. باید حسش کرد. بیت ششمز دورِ باده به جان، راحتی رسان ساقیکه رنجِ خاطرم از جورِ دورِ گردون استدر این بیت، «دور باده» و «دور گردون» را در برابر هم قرار داده است. یکی باعث راحتی و آرامش و دیگری مایۀ رنج و جور و ستم بیت هفتم:از آن دمی که ز چشمم برفت رودِ عزیزکنارِ دامنِ من همچو رودِ جیحون استگویا حافظ در این بیت، قلمِ نوشتن را به زمین گذاشته و قلمِ نقاشی را برداشته است. از آن لحظه که رود عزیزم (فرزندم) از چشمم برفت در کنارِ دامنِ من رود جیحون روان است. رفتن رود از چشم علاوه بر معنی اولیه که رفتن فرزند است یک نکته لطیف هم دارد که جاری شدن رودِ اشک است. حافظ بدون این‌که از کلمه‌ای برای تشبیه استفاده کند به صورت مخفیانه و پوشیده، خود را در شکیبایی به کوه تشبیه می‌کند. که در دامنه این کوه از چشمه‌ها و شکافِ کوه چنان اشکی روان است که به رود جیحون می‌ماند. بیت نهم:ز بیخودی طلبِ یار می‌کند حافظچو مفلسی که طلبکارِ گنجِ قارون استامروزه بی‌خود کردن به معنی غلط کردن به کار می‌رود ولی بعید است در زمان حافظ دامنه لغاتِ توهینی حتی در شیراز این همه پیشرفت کرده بوده. بی‌خود به معنای غفلت و بی‌خبری و مستی است. حافظ از روی غفلت و مستی، بی دلیل، یار را طلب می‌کند مانند شخص ورشکسته که به دنبال به دست آوردن گنج قارون است. خود را مفلس و بی‌مایه و یار را گنج دست نیافتنی می‌داند. البته این غزل به نام حیدر بقال شیرازی نیز ثبت شده است. ممکن است در نسخه‌برداری این اشتباه پیش آمده باشد و به نام حافظ ثبت شده باشد؛ اما می‌توان نشانه‌هایی را یافت که انتسابش به حافظ درست باشد. از جملۀ این نشانه‌ها همین که شاعران بزرگی مثل جامی و کمال خجندی و سلمان ساوجی اشعاری با همین وزن و تقریبا همین مضمون دارند. یقینا حیدر بقال شیرازی آن‌قدر مشهور نبوده است که شعرش به دور دست‌ها برسد و دیگر بزرگان، از آن مضمون بگیرند مگر اینکه بگوییم حیدر شیرازی از مضمون آن بزرگان استفاده کرده و سپس در ثبت به نام حافظ ثبت شده باشد که کمی بعید می‌نماید یا اینکه بگوییم حافظ شعر حیدر شیرازی را به نام خودش ثبت کرده باشد و برای آن بزرگان ارسال کرده باشد و آنها از آن سرمشق گرفته باشند که چنین چیزی بسیار بعید و غیر ممکن است.