
حاجب شیرازی
شمارهٔ ۱۱۹
۱
ای لعل تو شیرین و بیان تو شکرریز
شیدای تو عالم همه چون خسرو پرویز
۲
ای باربد وقت نکیسا صفت امروز
در کاسه بربط شکر و شهد درآمیز
۳
نقاشی شاپور ز عکست به هدر رفت
شیرین بود از صورت پرویز به پرهیز
۴
چشمت ز صفت مژده عشاق جگر خون
کرد آنچه نکرده است به کس لشگر چنگیز
۵
روی تو و موی تو بود دام دل خلق
از موی، دل آویزی و، و ز روی دل انگیز
۶
از صلح زمین صیت تو موعود شد امروز
طوبی قدمن باده کوثر به قدح ریز
۷
لقمان به زبان صحت امراض شفا داد
می کرد چو گل قند لبت بر همه تجویز
۸
شد صبح دوم ساقی شب، خیز خدا را
همرنگ شفق باده به هنگام فلق ریز
۹
نفس هوس انگیز، ادب کن به ریاضت
این اسب هرون رام کن از قمچی و مهمیز
۱۰
زد آتش تبریز به جانها شرر امروز
چون ساغر دلها همه از خون شده لبریز
۱۱
«حاجب » سخنت صدق و کلامت حق و خود حق
هی هی ز چنین دانش و این نطق دلاویز
تصاویر و صوت

نظرات