
صابر همدانی
شمارهٔ ۲۰
۱
ز آن پیشتر، که چرخ گشاید کتاب صبح
برخیز و باش منتظر فتح باب صبح
۲
تا چون نسیم خرم و مشگین نفس شوی
زنهار پای سعی مکش از جناب صبح
۳
در بامداد دیده ی مرغی بخواب نیست
کمتر نئی ز مرغ، حذر کن ز خواب صبح
۴
یک عمر؟ تا که شهره بروشندلی شوی
شو چون ستاره ی سحری همرکاب صبح
۵
دردا! که نیست قافله ی عمر را درنگ
تا شد شتاب عمر یکی با شتاب صبح
۶
هر صبح برتو می گذرد، صبح دیگر است
یکسان نبود و نیست ایاب و ذهاب صبح
۷
در دفتر حیات بشر جز دو باب نیست
یک باب، باب شب شد و یک باب، باب صبح
۸
چون نیست یک دقیقه ز عمر تو بیحساب
باشد حساب شام جدا از حساب صبح
۹
بی روی دوست، خانه ی دل، تیره شد مرا
آنسان که تیره شد، دل شب در غیاب صبح
۱۰
بسیار بی من و تو زند ماهتاب شب
بسیار بی من و تو دمد آفتاب صبح
۱۱
(صابر)؟ بیمن همت شب زنده دارها
دارم امید آنکه شوی کامیاب صبح
نظرات