صابر همدانی

صابر همدانی

شمارهٔ ۴۸

۱

تا ز نور معرفت در دل صفا را ننگری

جلوهٔ آیینهٔ گیتی نما را ننگری

۲

ملک دل جای کدورت نیست، جای دلبر است

گر سرا تاریک شد، صاحب سرا را ننگری

۳

روی جانان در دل روشن تجلی می کند

بی چنین آئینه روی آشنا را ننگری

۴

تا نباشد پرتو عشق حقیقی رهبرت

گر چراغ عقل باشی، پیش پا را ننگری

۵

در مقام عشق، بی‌نور است عقل دوربین

چون کشد خورشید سر، نور سها را ننگری

۶

نرم همچون دانه کی گردد نهاد سخت تو

تا فشار سخت این نه آسیا را ننگری؟

۷

آخر از ترک هوا واصل به دریا شد حباب

چون تو پابست هوایی، جز هوا را ننگری

۸

در فراموشی ترا دست کم از آئینه نیست

میبری ما را ز خاطر، تا که ما را ننگری

۹

عاقبت گر بیوفائی میوه ی نخل وفاست

به که (صابر) روی ارباب وفا را ننگری

تصاویر و صوت

نظرات