
صابر همدانی
شمارهٔ ۵
۱
از چه بر دنیا و اهلش اتکا باشد مرا؟
نیستم اعمی که حاجت بر عصا باشد مرا
۲
مهربانی را طمع هرگز ندارم از رقیب
از گدا، کی انتظار کیمیا باشد مرا؟
۳
با خسان همدم نمی گردم بمانند حباب
حیف باشد زندگی صرف هوا باشد مرا
۴
گر همای همت من اوج گیرد نه سپهر
زیر پا افتاده ی چون بوریا باشد مرا
۵
سیر گیتی کی توانم کرد بیرنج سفر
گر نه دل آیینهٔ گیتینما باشد مرا
۶
در مقام دوستی گر جان کسی خواهد ز من
تکیه بر او رنگ تسلیم و رضا باشد مرا
۷
میدهم رجحان بر آن بیدست و پایی را، اگر
پای کجرفتار و دست بیسخا باشد مرا
۸
من که با خلق نکو میگردم از اهل بهشت
خوی زشتی درخور دوزخ چرا باشد مرا؟
۹
کشتهٔ گرد کدورت شد چراغ خاطرم
طالعی همچون چراغ آسیا باشد مرا
۱۰
فکر (صائب) خاص (گلچین) و (امیر) و (صابر) است
حاش لله کاندر این دعوی خطا باشد مرا
نظرات