صابر همدانی

صابر همدانی

شمارهٔ ۸

۱

رخ تو، آینه دار جمال جانان است

که حسن شهرت گل شاهد گلستان است

۲

رخت ببرج ملاحت ز فرط جلوه گری

هزار مرتبه بهتر ز ماه تابان است

۳

دلی که روز ازل جلوه گاه روی تو شد

چو مهر، تا به ابد روشن و درخشان است

۴

کسی که دل ندهد بر تو، صاحبدل نیست

کسی که صاحبدل نیست، کم ز حیوان است

۵

عذاب و رحمت اصحاب عشق دانی چیست

غم و نشاط شب و روز وصل و هجران است

۶

کند حکایت خونین دلان وادی عشق

دهان غنچه در آن لحظه ای که خندان است

۷

مرا فضای جهانی بود به پیش نظر

که این جهان به برش تنگ‌تر ز زندان نیست

۸

نصیب مردم روشندل است عریانی

چنانکه پیکر خورشید و ماه، عریان است

۹

بهار در همدان با طراوت است و دریغ!

که (صابر همدانی) مقیم تهران است

تصاویر و صوت

نظرات