
مجد همگر
شمارهٔ ۳۸۶
۱
زان قصه دردم که یکی یار نخواند
کم بد که کسی بر سر بازار نخواند
۲
افسوس که سر دفتر راز دل من
شهری زن و مرد خواند ولی یار نخواند
نظرات