سید حسن غزنوی

سید حسن غزنوی

شمارهٔ ۶

۱

ای که گل جامه ز رنگ رخ تو چاک زده است

جان به بوی تو نواهای طربناک زده است

۲

نرگس از جزع تو مخمور چرا گشت که گل

جام یاقوت من از لعل تو در خاک زده است

۳

ای برانگیخته از آینه دریا گرد

خاک یکران تو در دیده افلاک زده است

۴

گرچه بر اسب جفا نیک سواری تو متاز

که دلم چنگ در آن گوشه فتراک زده است

۵

خون مشکین شده از ناوک چشم تو دلم

این چه زخم است که آن غمزه چالاک زده است

۶

گر به وصل تو امید است مرا طعنه مزن

که مرا خود غم هجران تو خاشاک زده است

تصاویر و صوت

نظرات