
سید حسن غزنوی
شمارهٔ ۳۴ - درصفت بارگاه گوید
۱
مشرق خورشید عدل است این همایون بارگاه
ملک و دین را تا ابد در ظل او بادا پناه
۲
کوس ملت زد چو زد انصاف در صحنش حکم
جفت دولت شد چو کرد اقبال در طاقش نگاه
۳
هم نشیب مرکزش را فرق قارون تکیه جای
هم فراز کنگره اش را پای عیسی تکیه گاه
۴
شاه را دولتست و مردم چشم پری
چون سلاطین از مژه رو بد همی آن بارگاه
۵
شاه و لشکر را چو دیدی در دلت آمد که کرد
عکس یک خورشید روشن صد هزاران جرم ماه
۶
حجت میدان و زین و خلعت تاج و کلاه
دولت چترو کلاه و حجت دیهیم و گاه
۷
آفتاب ملک و ملت آسمان داد و دین
خسرو خسرو نسب برهان حق بهرام شاه
۸
اندرین کعبه که از ایوان کسری برتر است
آن چنان بادا که هم در دولت جاوید شاه
۹
اختران را خدمتی بینند و مه را پیش رو
چرخ را سیمین کمر خورشید را زرین کلاه
نظرات