حزین لاهیجی

حزین لاهیجی

شمارهٔ ۶۵۲

۱

خرابی برنتابد محنت آبادی که من دارم

گران سنگ است صبر کوه بنیادی که من دارم

۲

خروش من صفیر بلبل تصویر را ماند

نواپرداز خاموشی ست، فریادی که من دارم

۳

مبادا هیچ صیدی بسته دام فراموشی

به حسرت می کشد بی رحم صیادی که من دارم

۴

شکوه حسن بی پروا کجا و طاقت عاشق؟

گدازد شیشه دل را پریزادی که من دارم

۵

به خاک کشتگان از جلوه افکنده ست آشوبی

قیامت می کند، نوخیز شمشادی که من دارم

۶

خوشا قمری که آزاد است از قید گرفتاری

هزاران بنده دارد سرو آزادی که من دارم

۷

به جای رشته دارد تار زنار برهمن را

در این بیت الصّنم تسبیح اورادی که من دارم

۸

نمک پروردهٔ عشقم، حلاوت سنج رسوایی

گریبان می درد شور خدا دادی که من دارم

۹

به حسرت می کند در کام من خونابهٔ دل را

چه می خواهد غمت از جان ناشادی که من دارم؟

۱۰

حزین ، از لوح فطرت خوانده ام درس جوانمردی

بود پیر خرد شاگرد استادی که من دارم

تصاویر و صوت

نظرات