حزین لاهیجی

حزین لاهیجی

شمارهٔ ۸۳۹

۱

افشاند نسیم سحری زلف نگاری

می خواست دماغ دل ما، بوی بهاری

۲

تا بخت نصیب نظر پاک که سازد

برداشت صبا از سر کوی تو غباری

۳

بی فایده رفت، آن همه اشکی که فشاندم

سیراب نکردم گل باغی، سر خاری

۴

در مملکت طالع ما، صبح نخندد

ماییم و سواد سر زلف و شب تاری

۵

بیم است که بی پرده کنم فاش غمت را

هجران تو نگذاشت به دل صبر و قراری

۶

یار از نظر انداخت، دل زار حزین را

ای نالهٔ بی درد، نیامد ز تو کاری

تصاویر و صوت

نظرات