
حزین لاهیجی
شمارهٔ ۳۳۲
۱
ای که بر دیدهٔ اغیار خرامی داری
یک ره، از ناز نگفتی که غلامی داری
۲
از خمار من خونابه گسارت چه غم است؟
تو که از لعل لب خویش، مدامی داری
۳
مثل خاصان نشماری من دل سوخته را
آخر ای ابر کرم، رحمت عامی داری
نظرات