
حزین لاهیجی
بخش ۲۰ - اشارت به عدل و انصاف و ترک جور و اعتساف
۱
میازار تا می توانی کسی
که پرزورتر از تو دیدم بسی
۲
برآورد گیتی از ایشان دمار
چریدند در مغزشان مور و مار
۳
در آفاق دیدم بسی دیو و دد
که بنیادشان کند، بنیاد بد
۴
چه یازی به بازو، چه نازی به چنگ؟
که فرداست در گردنت پالهنگ
۵
چه بالی به خویش ای گیاه ضعیف؟
که فردا وزد تندباد خریف
۶
گرفتم که گودرزی و گستهم
خورد استخوان تو را خاک هم
۷
درخت نکو باش ای سربلند
چنان زی که در سایه ات خوش زیند
۸
ترحم بر احوال افتاده کن
مشو در رهِ رهروان خار بن
۹
نه دربند این ملک غدار باش
تو از نیکنامی جهاندار باش
۱۰
جدا کن زهم، نیک و بد، مغز و پوست
مکافات هرکار دنبال اوست
تصاویر و صوت


نظرات