
حزین لاهیجی
بخش ۲۸ - حکایت
۱
شنیدم که سگ سیرتی از گزند
خیو بر رخ حق پرستی فکند
۲
چوگل برشکفت و غنیمت شناخت
مگر شبنمی زیب گلبرگ ساخت
۳
کف دست بر روی زیبا رساند
خیو را بر اطراف سیما رساند
۴
پس آنگه، جبین بر زمین سود، مرد
به شکرانهٔ مرحمت سجده کرد
۵
بگفتا کزین مؤمن آب دهن
بود غازهٔ روی ایمان من
۶
امید من این است روزشمار
کزین، آبرو بخشدم کردگار
نظرات