هلالی جغتایی

هلالی جغتایی

شمارهٔ ۳۰۲

۱

ای معلم، خاطر غمدیده من شاد کن

بنده کردم، یک زمان آن سرو را آزاد کن

۲

از گدای خویش فارغ مگذر، ای سلطان حسن

یا بده داد من درویش، یا بیداد کن

۳

خواه پیغامی فرست و خواه دشنامی بده

از فراموشان، بهر نوعی که خواهی، یاد کن

۴

دل نه صد چاکست؟ آخر مرهم لطفی بنه

رحمتی فرما و این ویرانه را آباد کن

۵

ای دل، این خون خوردن پنهان مرا دیوانه کرد

تاب خاموشی ندارم، بعد ازین فریاد کن

۶

ناصحا، من عاشقم، این پند را دادن چه سود؟

گر توانی ترک این سودای مادرزاد کن

۷

بر سر کویش، هلالی، صبر را بنیاد نیست

چون درین کو آمدی، کار دگر بنیاد کن

تصاویر و صوت

عرفان حیدری خسرو :

نظرات