
هلالی جغتایی
شمارهٔ ۴۰۵
۱
با تو از اول نبودی آشنایی کاشکی!
یا نبودی آخر این داغ جدایی کاشکی!
۲
دور از آن این شوکت شاهی چه کار آید مرا؟
دست دادی بر سر کویت گدایی کاشکی!
۳
حالیا، زین بخت بی سامان برآشفتن چه سود؟
هم از اول کردمی بخت آزمایی کاشکی!
۴
میروم، گفتی، رقیبا، چند روزی از درش
وه! چه نیکو میروی! هرگز نیایی کاشکی!
۵
ای که دل بردی و جان را در بلا بگذاشتی
چون ز ما دل برده ای، جان هم ربایی کاشکی!
۶
کار من از بی وفایی های خوبان مشکلست
خوبرویان را نبودی بی وفایی کاشکی!
۷
روزگاری شد که در هجرت هلالی بینواست
بگذرد این روزگار بی نوایی کاشکی!
تصاویر و صوت

نظرات