
هلالی جغتایی
شمارهٔ ۸۰
۱
روز من شب شد و آن ماه براهی نگذشت
این چه عمریست که سالی شد و ماهی نگذشت؟
۲
ذوق آن جلوه مرا کشت، که وی از سر ناز
آمد و گاه گذشت از من و گاهی نگذشت
۳
عمر بگذشت و همان روز سیه در پیشست
در همه عمر چنین روز سیاهی نگذشت
۴
قصه شهر دل و لشکر اندوه مپرس
که از آن عرصه باین ظلم سیاهی نگذشت
۵
نگذشت آن مه و زارست هلالی برهش
حال درویش خرابست که شاهی نگذشت
تصاویر و صوت

نظرات