
هلالی جغتایی
بخش ۸ - باب اول در عشق که اصل وجودست و مقصود هر موجود
۱
جهان یک قطره از دریای عشقست
فلک یک سبزه از صحرای عشقست
۲
مقام عشق بس عالی فتادست
اساسش از خلل خالی فتادست
۳
ز کار عشق بهتر پیشه ای نیست
به از سودای عشق اندیشه ای نیست
۴
اسیر عشق آزادی نخواهد
گر از غم جان دهد شادی نخواهد
۵
زیان و سود عالم سر بسر هیچ
همین عشقست در عالم، دگر هیچ
۶
محبت گر چه شور انگیز باشد
غم و دردش نشاط آمیز باشد
۷
بهار عشق را پژمردگی نیست
شراب شوق را افسردگی نیست
۸
دلا، پروانه ای، شمعی برافروز
بداغ عشق او می ساز و می سوز
۹
گدای عشق و شاه انجمن باش
برو سلطان وقت خویشتن باشد
۱۰
چو عشق آمد مخور غم، شاد بنشین
ز غمهای جهان آزاد بنشین
۱۱
خطاب عاشقان دور از عتابست
خطای عارفان عین صوابست
۱۲
خطا بر عاشق بیدل نگیرند
ز عاشق هر چه آید در پذیرند
تصاویر و صوت


نظرات