
حیدر شیرازی
شمارهٔ ۵۵ - و له ایضا
۱
به حرف من چو نهاد این زمان نگار انگشت
به اشک دیدهٔ خونین کنم نگار انگشت
۲
بگفتم از لب شیرین مرا بده کامی
نهاد بر لب شیرین آبدار انگشت
۳
محقق از خط ریحان یار رشک برد
در آن زمان که نویسد خط غبار انگشت
۴
از آن زمان که تو از دست من به در رفتی
همیگزیم به دندان هزار بار انگشت
۵
اگر چنان که تو با ما بدین نسق باشی
برآوریم ز دستت به زینهار انگشت
۶
چو گویم اشهد ان لا اله الا الله
برآوریم به پیش تو آشکار انگشت
۷
ز حیدر- ای صنم!- ار خردهای پدید آمد
به حرف او منه- ای سرو گل عذار!- انگشت
نظرات