همام تبریزی

همام تبریزی

شمارهٔ ۱۸

۱

کرد طلوع آفتاب خیز برون بر چراغ

منزل ما ز آفتاب چون دل اهل صفاست

۲

فتنهٔ صورت شود گو دل لعبت پرست

جان که به معنی رسید غافل از این ماجراست

۳

بود دلم بت پرست از کف ایشان بجست

دوست چو آمد به دست بت شکنی کار ماست

۴

چشم صوربین بود بی خبر از حال دل

دیده دل را نظر بر صفت کبریاست

۵

چند زنی ای همام لاف ز سودای او

عاشق و حیران دوست بسته در این ماجراست

تصاویر و صوت

نظرات

user_image
کاربر سیستمی
۱۴۰۰/۰۴/۰۱ - ۱۱:۵۸:۰۲
تغییرات حاصل از پردازش تصحیحات ارسالی آقای پدرام شعبان‌زاده تغییر مصرع ۴ از «جان که به معنی رسید غافل ازین ماجراست» به «جان که به معنی رسید غافل از این ماجراست» تغییر مصرع ۶ از «دوست چو آمد بدرست بت شکنی کارماست» به «دوست چو آمد به دست بت شکنی کار ماست» تغییر مصرع ۷ از «چشم صور بین بود بی خبر از حال دل» به «چشم صوربین بود بی خبر از حال دل» تغییر مصرع ۱۰ از «عاشق وحیران دوست بسته در این ماجراست» به «عاشق و حیران دوست بسته در این ماجراست»