
همام تبریزی
شمارهٔ ۱۹۷
۱
کیست کاین فتنه نشاند که تو میآغازی
کیست بر روی زمین کش تو نمیاندازی
۲
نیست در جمله جهان مثل تو صاحب حسنی
چشم را گوی که زو دیدهام این غمازی
۳
پیش از آن کز غم تو خانه بپردازد دل
خوش بود گر نفسی با دل من پردازی
۴
همچو نایم به دم و ناله بسی داشتهاند
چه بود نیز چو چنگم نفسی بنوازی
۵
گر شود جمله جهان خصم مپندار که دست
دارم از دامنت ای دوست به بازی بازی
۶
ذرهای کم نکنم در هوست هیچ عیار
گر صدم بار چو زر در غم خود بگدازی
۷
نازنینی و شد اندر سر ناز تو همام
شد حقیقت که بدان روی نکو مینازی
نظرات
کاربر سیستمی