اقبال لاهوری

اقبال لاهوری

بخش ۱۹۳ - عشق

۱

فکرم چو به جستجو قدم زد

در دیر شد و در حرم زد

۲

در دشت طلب بسی دویدم

دامن چون گرد باد چیدم

۳

پویان بی خضر سوی منزل

بر دوش خیال بسته محمل

۴

جویای می و شکسته جامی

چون صبح به باد چیده دامی

۵

پیچیده بخود چو موج دریا

آواره چو گرد باد صحرا

۶

عشق تو دلم ربود ناگاه

از کار گره گشود ناگاه

۷

آگاه ز هستی و عدم ساخت

بتخانهٔ عقل را حرم ساخت

۸

چون برق به خرمنم گذر کرد

از لذت سوختن خبر کرد

۹

سر مست شدم ز پا فتادم

چون عکس ز خود جدا فتادم

۱۰

خاکم به فراز عرش بردی

زان راز که با دلم سپردی

۱۱

واصل به کنار کشتیم شد

طوفان جمال زشتیم شد

۱۲

جز عشق حکایتی ندارم

پروای ملامتی ندارم

۱۳

از جلوهٔ علم بی نیازم

سوزم ، گریم ، تپم ، گدازم

تصاویر و صوت

نظرات

user_image
حبیب اکبری
۱۳۹۷/۱۰/۲۴ - ۱۴:۲۵:۰۵
بیت سوم بجای بی باید پی بوشته شود
user_image
حبیب اکبری
۱۳۹۷/۱۰/۲۴ - ۱۴:۳۸:۵۹
فرد آخر - سوزم ، گریم ، تپم ، گدازم - من درست نفهمیدم هدف از گریم یعنی میگریم است با هدف از گریم اشک میریزم است . اگر معنی دوم در نظر باشد بهتر بود « اشکم » مینوشتند . همچنان امکان میرود بجای تپم شاید تبم باشد
user_image
محسن,۲
۱۳۹۷/۱۰/۲۴ - ۱۷:۳۴:۱۵
حبیب جان سوزم ، گریم ، تپم ، گدازممی سوزم ، می گریم / گریه می کنم، می تپم ی/ مضطرب و نا آرامم و می گدازم / ذوب می شوم .