
اقبال لاهوری
بخش ۲۱۱ - غنی کشمیری
۱
غنی آن سخنگوی بلبل صفیر
نواسنجِ کشمیرِ مینو نظیر
۲
چو اندر سرا بود، در بسته داشت
چو رفت از سرا تخته را وا گذاشت
۳
یکی گفتش ای شاعرِ دل رسی
عجب دارد از کار تو هر کسی
۴
به پاسخ چه خوش گفت مرد فقیر
فقیر و به اقلیمِ معنی امیر
۵
ز من آنچه دیدند یاران رواست
درین خانه جز من متاعی کجاست
۶
غنی تا نشیند به کاشانهاش
متاعی گرانی است در خانهاش
۷
چو آن محفلافروز در خانه نیست
تهیتر ازین هیچ کاشانه نیست
نظرات