
اقبال لاهوری
بخش ۲۳۵ - باز به سرمه تاب ده چشم کرشمه زای را
۱
باز به سرمه تاب ده چشم کرشمه زای را
ذوق جنون دو چند کن شوق غزلسرای را
۲
نقش دگر طراز ده آدم پخته تر بیار
لعبت خاک ساختن می نسزد خدای را
۳
قصهٔ دل نگفتنی است درد جگر نهفتنی است
خلوتیان کجا برم لذت های های را
۴
آه درونه تاب کو اشک جگر گداز کو
شیشه به سنگ میزنم عقل گره گشای را
۵
بزم به باغ و راغ کش زخمه بتار چنگ زن
باده بخور غزل سرای بند گشا قبای را
۶
صبح دمید و کاروان کرد نماز و رخت بست
تو نشنیده ئی مگر زمزمهٔ درای را
۷
ناز شهان نمی کشم زخم کرم نمی خورم
در نگر ای هوس فریب همت این گدای را
نظرات
حسین بابکی