اقبال لاهوری

اقبال لاهوری

بخش ۲۷۴ - جلال و گوته

۱

نکته دان المنی را در ارم

صحبتی افتاد با پیر عجم

۲

شاعری کو همچو آن عالی جناب

نیست پیغمبر ولی دارد کتاب

۳

خواند بر دانائی اسرار قدیم

قصهٔ پیمان ابلیس و حکیم

۴

گفت رومی ای سخن را جان نگار

تو ملک صید استی و یزدان شکار

۵

فکرِ تو در کنجِ دل خلوت گزید

این جهانِ کهنه را باز آفرید

۶

سوز و ساز جان به پیکر دیده ئی

در صدف تعمیر گوهر دیده ئی

۷

هر کسی از رمز عشق آگاه نیست

هر کسی شایان این درگاه نیست

۸

«داند آن کو نیکبخت و محرم است

زیرکی ز ابلیس و عشق از آدم است»

رومی

تصاویر و صوت

نظرات