
اقبال لاهوری
بخش ۲۷۶ - میخانهٔ فرنگ
۱
یاد ایامی که بودم در خمستان فرنگ
جام او روشنتر از آئینهٔ اسکندر است
۲
چشم مست می فروشش باده را پروردگار
بادهخواران را نگاه ساقیاش پیغمبر است
۳
جلوهٔ او بی کلیم و شعلهٔ او بی خلیل
عقل ناپروا متاع عشق را غارتگر است
در هوایش گرمیٔ یک آهِ بیتابانه نیست
رندِ این میخانه را یک لغزشِ مستانه نیست
نظرات