
جهان ملک خاتون
شمارهٔ ۱۰۵۸
۱
با دو چشمت عشقبازی میکنم
با دو زلفت سرفرازی میکنم
۲
گفته بودم ترک جانبازی کنم
چون توانم کرد بازی میکنم
۳
روز و شب در بوتهٔ هجران تو
ز آتش دل جانگدازی میکنم
۴
در خم محراب ابرویت ز چشم
خرقهٔ دل را نمازی میکنم
۵
هندوی زلف تو گشتم دلبرا
گفت آری ترکتازی میکنم
۶
در غم عشق تو هر شب تا سحر
درد دل را چارهسازی میکنم
۷
زاهدا آخر چرا منعم کنی؟
نیست کفری عشقبازی میکنم
تصاویر و صوت

نظرات