جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

شمارهٔ ۲۶۶

۱

ما را به غم عشق تو دردست دوا نیست

فریاد دلم رس که بدین نوع روا نیست

۲

گفتم که رساند ز من خسته پیامی

چون محرم رازم بجز از باد صبا نیست

۳

ای باد صبا عرضه کن احوال دلم را

کاخر ز چه رو با من مسکینش صفا نیست

۴

تو پادشه هر دو جهانی به حقیقت

لیکن چه کنم چون نظرت سوی گدا نیست

۵

دل را طلبیدم ز سر زلف تو گفتا

ما را سر و پروای چنان بی سر و پا نیست

۶

گفتم مکن ای دوست جفا بر من مسکین

شرمت ز من خسته و ترست ز خدا نیست

۷

بر اهل جهان جور و جفا چند پسندی

در شهر تو نام کرم و بوی وفا نیست

تصاویر و صوت

دیوان کامل جهان ملک خاتون - جهان ملک خاتون - تصویر ۳۱

نظرات