جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

شمارهٔ ۸۳۷

۱

به خوابش دیده ام زلف تو را دوش

شدم زان بو بدین سان مست و مدهوش

۲

چه باشم از در من گر درآیی

که بر راه تو دارم چشم و هم گوش

۳

نیم از یاد تو خالی زمانی

چرا کردی به یکبارم فراموش

۴

من امشب با فراقت چون بسازم

چو یاد آرم زمانی از شب دوش

۵

جهان زنهار چون اهل دلی تو

ز دست جور هر نااهل مخروش

۶

نگارم فارغست از ما نگویی

تو چون دیگی به غم تا کی کنی جوش

۷

مپوشان رخ ز چشمم ای پری زاد

نشاید کرد آتش زیر سرپوش

تصاویر و صوت

نظرات