جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

شمارهٔ ۹۰۹

۱

سالها تا ز غم عشق رخت سوخته ام

دیده را غیر رخت از دو جهان دوخته ام

۲

درس مهر تو ز جان و دلم ای مایه روح

پیش استاد غم عشق تو آموخته ام

۳

با همه سوز دل و آب دو چشم ای دیده

غیر درد غم هجرانت چه اندوخته ام

۴

گر کسی نام رخ خوب تو بردی به زبان

من ز شادی چو گل روی تو افروخته ام

۵

با همه غصّه که از دست تو دارم در جان

به جهان خاک کف پای تو نفروخته ام

۶

من چو گنجشک ضعیفم به غم عشق زبون

در هوای رخ خورشید تو پر سوخته ام

۷

تا ابد عشق تو در جان جهانم باشد

من که از روز ازل مهر تو آموخته ام

تصاویر و صوت

نظرات