
جلال عضد
شمارهٔ ۱۴۹
۱
مرد این میدان نهای همچون زنان در خانه باش
ور سوی میدان مردان میروی مردانه باش
۲
هرکجا ماهی ببینی خرمن خود را بسوز
هرکجا شمعی ببینی پیش او پروانه باش
۳
یوسف ار دستت دهد گو باش در زندان مقیم
گنج اگر حاصل شود گو جای در ویرانه باش
۴
گر مهی بیمار شو، ور با خودی بیخویش گرد
ور به هوشی مست شو، ور عاقلی دیوانه باش
۵
ساقیا! ما را ز لعل خویش کن مست و خراب
گو شراب عاشقان بیساغر و پیمانه باش
۶
چون جلال آزاد شو از دوست وز دشمن ببر
فارغ از نیک و بد هر خویش و هر بیگانه باش
نظرات