جلال عضد

جلال عضد

شمارهٔ ۲۳۸

۱

ای صبا! احوال من با او بگو

حال بلبل با گل خودرو بگو

۲

آنچه با من می کند هجران او

بشنو از من یک به یک با او بگو

۳

قامتم بین چون کمانی در غمش

این سخن با آن کمان ابرو بگو

۴

حال سودا و پریشانی من

مو به مو با آن شکنج موبگو

۵

خون فشانی دو چشمم دیده ای

پیش آن دو نرگس جادو بگو

۶

آنکه ما از بوی زلفش زنده ایم

پیش آن گیسوی عنبربو بگو

۷

وانکه جان در تن به یاد لعل اوست

پیش آن یاقوت پر لؤلؤ بگو

۸

دوستان ما را ملامت می کنند

این سخن را با ملامت گو بگو

۹

ما نمی گوییم ترک یار خویش

هر که خواهد هر چه خواهد گو بگو

۱۰

شد جلال افتاده بازوی عشق

این سخن با آن سمن بازو بگو

تصاویر و صوت

نظرات