جلال عضد

جلال عضد

شمارهٔ ۲۷

۱

ای از می عشق تو دلم مست

در پای غمت فتاده ام پست

۲

بر سنگ غم تو جام صبرم

از دست در اوفتاد و بشکست

۳

من واله و چشم تو برابر

هشیار به باده کی شود مست

۴

با عشق، خرد ستیزه می کرد

در پای فکندش از سر دست

۵

جانا چه بد است عادت او

دل می گسلد ز دوست پیوست

۶

آن را که ارادتی ست داند

بسم اللّه اگر ارادتت هست

۷

از دل مطلب وفا جلالا

کان قطره به بحر عشق پیوست

۸

آن کاو سرِ دردِ دوست دارد

از دردسر زمانه وارست

تصاویر و صوت

نظرات