
جلال عضد
شمارهٔ ۲۷۷
۱
ای حسن ترا مثال شاهی
آیینه رحمت الهی
۲
عشق تو کمین گشاد ناگاه
بگرفت ز ماه تا به ماهی
۳
از حکم تو سر چگونه پیچم
من بنده ام و تو پادشاهی
۴
شام است ز چهره زلف برگیر
بنمای سپیدی از سیاهی
۵
در پات فشانم از سر دست
از من سر و جان اگر بخواهی
۶
هر صبحدم از غمت بنالم
ماننده مرغ صبحگاهی
۷
دردا! که طبیب ما ندانست
حال دل ریش ما کماهی
۸
هرگز نشینده ام که باشد
احوال کسی بدین تباهی
۹
دین رفت جلال گو برو نام
سر رفت و تو در غم کلاهی
نظرات