جمال‌الدین عبدالرزاق

جمال‌الدین عبدالرزاق

شمارهٔ ۱۴۶

۱

زهی روی تو خار گل نهاده

قد تو کو شمال سرو داده

۲

مهت چون آفتاب افتاده در پای

بسر چون سایه پیشت ایستاده

۳

ز بهر عشوه ما وعده تو

دری ز امروز بر فردا گشاده

۴

ز اشگ چشم من خیزد تف دل

کسی دید آتشی از آب زاده؟

۵

ز شرم روی چون ماهت مه چرخ

شود هر مه دو شب از خود پیاده

۶

بپیش روی خوبت چیست خورشید

چراغی در ره بادی نهاده

تصاویر و صوت

نظرات