
جمالالدین عبدالرزاق
شمارهٔ ۱۵۹
۱
ای که در عشق صبر فرمائی
من ندارم سر شکیبائی
۲
بی رخ آنکه جان بدو زنده ست
صبر را کی بود توانائی
۳
لاله از شرم اوست سوخته دل
ماه از رشگ اوست سودائی
۴
گفت با چشمش آفتاب که تیغ
من زنم یاتو، هان چه فرمائی
۵
مه در آیینه فلک چو بدید
روی او گفت آه رسوائی
۶
نخورم خار او که همچون گل
همه بد عهدی است و رعنائی
۷
از تو حاصل چونیست جز غم دل
از تو دوری به ارچه زیبائی
۸
چون محالست صحبت خورشید
ماه را نیست به ز تنهائی
تصاویر و صوت

نظرات