
جمالالدین عبدالرزاق
شمارهٔ ۴۲
۱
چون بهشتست جهان می باید
ببهشت او که خوری می شاید
۲
روز شادیست طرب باید کرد
کز دل خاک طرب میزاید
۳
شاخ از رقص همی ننشیند
غنچه از خنده همی ناساید
۴
لاله با آنهمه کم عمری او
لبش از خنده فرا هم ناید
۵
میکند باد صبا جلوه گری
تا نقاب از رخ گل بگشاید
۶
گر کند ناز بنفشه رسدش
کش صبا طره همی پیراید
۷
بود بلبل همه شب در تکرار
تاچو من بود که ملک بستاید
نظرات