جامی

جامی

بخش ۲۶ - حکایت آن کریمی که دعوت سفله را اجابت نکرد تا صحبت با سفلگان عادت وی نگردد

۱

چون سوی اینان لئیمی پی برد

لقمه ای چند از طعام وی خورد

۲

چون بخواند سفله دیگر مرا

سویش آن لذت شود رهبر مرا

۳

محو گردد نامم از سلک کرام

در شمار سفلگان مانم تمام

۴

سفله ای مهمانیی آغاز کرد

سفلگان شهر را آواز کرد

۵

خواند یک صاحب کرم را نیز هم

تا به خوانش رنجه فرماید قدم

۶

گفت باشد نفس نادان و لئیم

زین دو وصف او دلی دارم دو نیم

تصاویر و صوت

نظرات