
جیحون یزدی
شمارهٔ ۱۵
۱
رخ ندانم که بود نازک و سیمینتر از این
دل ندیدم که سبک باشد و سنگینتر از این
۲
چهره ام زرد و جهانم سیه و اشکم سرخ
نشود کار کس از عشق تو رنگینتر از این
۳
چند گویی که حدیث از لب من باز مگو
ما نداریم دگر صحبت شیرینتر از این
۴
گر بلند است قدت بوسه زنم بر نافت
بلکه شادم ز جمال تو به پایینتر از این
۵
نکشد دست ز چین سر زلف جیحون
گر جبین را کنی از خشم تو پرچینتر از این
۶
باری اندیشه کن از سطوت شهزاده رفیع
گر مرا بنگرد از جور تو غمگینتر از این
نظرات