جیحون یزدی

جیحون یزدی

شمارهٔ ۳

۱

هر شبی کآن پسر از مهر به تمکین من است

سرو در بستر و خورشید به بالین من است

۲

هر که دید اشک مرا خواست ببیند رخ او

ماه را بین که غرامت‌کش پروین من است

۳

عشقبازی به خم طُرّهٔ سیمین‌ذقنان

گرچه کفر است ولیکن چه کنم دین من است

۴

تا فتاده است مرا از لب تو شور به سر

همه جا وصف سخن گفتن شیرین من است

۵

حور طوبی قد اگر خواندمت ای شوخ مرنج

این قصور از طرف پستی تخمین من است

۶

دزد اگر زلف تو و حاکم اگر مفتی شهر

آنچه مانَد به کمند این دل مسکین من است

۷

نه عجب خواست ز جیحون غزل ار مجدالملک

که خداوند سخن خامهٔ مشکین من است

تصاویر و صوت

دیوان جیحون یزدی به کوشش احمد کرمی - جیحون یزدی - تصویر ۳۸۲

نظرات

user_image
داود پورسلطان
۱۴۰۱/۰۸/۱۹ - ۱۶:۳۰:۲۵
استغفرلله
user_image
رضا از کرمان
۱۴۰۲/۱۱/۲۶ - ۱۶:۱۷:۰۹
سلام    عجب اعتراف نامه  صریحی گفته این جناب جیحون یزدی