جیحون یزدی

جیحون یزدی

شمارهٔ ۹

۱

کیست آن لعبت مغرور که رعناست زبس

همه کس را سر او هست و درونی سرکس

۲

من برآنم که ره عشق تو گیرم در پیش

گر بدانم که دو صد غالیه دارد در پس

۳

یار اگر نیست وفادار چه فرق از اغیار

باغ اگر نیست طربزا چه تفاوت زقفس

۴

چند گوئی نفسی باش زمعشوق صبور

کی بعشاق بود دور زمعشوق نفس

۵

بر رخ صافی تو رنگ بماند زنگاه

برتن نازک تو خاز خلد از اطلس

۶

تا دلم عاشق رخسار توشد نشناسم

بند از پند و نشاط ازغم و نسرین از خس

۷

همه را گر هوس از تست مرا عشق ازتست

چکنم طفلی و نشنا خته عشق و هوس

۸

بلعجب بین که چو زد شمع توام شعله بجان

رود از دیده جیحون همه دم رود ارس

تصاویر و صوت

نظرات