جویای تبریزی

جویای تبریزی

شمارهٔ ۲۲۰

۱

حسن حیرت آفرینش جلوه پیرایی گرفت

تا نقاب از پردهٔ چشم تماشایی گرفت

۲

بسته شد اشکم درون سینه چون در یتیم

بسکه از غربت دلم در کنج تنهایی گرفت

۳

دیده واری توتیا برداشت از راهش نسیم

چشم صد گلزار نرگس نور بینایی گرفت

۴

لب نیالایی به می کز روز شد رسوایی دهر

صبحدم چون جام مهر از چرخ مینایی گرفت

۵

باطن پیرمغان امروز با ساز و شراب

محتسب را بر سر بازار رسوایی گرفت

۶

طبل شهرت از تپیدن های دل جویا زدم

لالهٔ داغ نهانم رنگ رسوایی گرفت

تصاویر و صوت

نظرات